دکتر ابوالحسنخان بهرامي تفرشي اولين پزشك فارغالتحصيل دارالفنون - پدر دکتر ابوالقاسم بهرامي
دکتر ابوالحسنخان بهرامي در سال ۱۳۱۲ قمري در خاتمهي کتاب تأليفي خود تحت عنوان
«تشريح» شرح احوال خود را از آغاز تا سال ۱۳۱۲ قمري نگاشته است که به خاطر
مستند بودن مطلب، از زبان قلم ايشان بيکم و کاست بيان ميشود و پس از سال
۱۳۱۲ قمري، بقيه شرح حال ايشان به قلم فرزند ايشان، آقاي دکتر ابوالقاسم
بهرامي نوشته شده که عيناً در ادامهي مطلب ارائه خواهد شد.
دکتر
ابوالحسنخان بهرامي در شرح حال خود مينويسد: بنده فرزند مرحوم ميرزا
عبدالوهاب تفرشي در روز بيست و سوم ربيعالاول ۱۲۶۱ قمري مطابق با ۱۸۴۴
مسيحي در طرخوران تفرش متولد شده و در هشتسالگي به مکتب رفته و شش سال عمر
را در اين تحصيل صرف کرده پدرم که در آن وقت به سبب کدورت آب مرواريدي
جليديه و بيثمر ماندن عمل قدح نزولي چند نفر کحال کزازي از حليه بنيايي
عاري مانده بود با وجود کمي بضاعت مواظب تحصيل خط و زبان فارسيم بود. در سن
۱۴ سالگي به تحصيلات مقدمات زبان عربي و مقداري نجوم، هيأت و طب قديم
گذاشته با بياسبابي و نداشتن کتب لازمه در ظرف چهار سال به قدري که در
تفرش ممکن بود تحصيل کرده گوي سبقت از ابناي وطن ربوده و در سن ۱۸ سالگي به
دارالخلافهي تهران مسافرت کرده به هر مجمع و مجلسي که براي تدريس علوم
منعقد ميشد پا نهاده از آن جا که خاطر بيشتر مايل به تحصيل علم طب بود به
مطب هر يک از اطباي معاصر رفته مشغول استفاده گشته و چون صيت جمعيت اسباب و
سهولت تحصيل در معلم خانه دولتي همه جا منتشر بود خواستار دخول در زمرهي
متعلمان طب مدرسهي مبارکه گشته.
ابوالحسن خان در نوزده سالگي
برابر با ۱۲۸۰ قمري به يمن مساعي جميلهخان رئيس و ناظم مدرسهي مبارکهي
دارالفنون و فراهم شدن اسباب کار با کوشش فراوان در امتحان اول در سال ۱۲۸۳
قمري به دوازده تومان مواجب و يک قطعه نشان مسي، در امتحان دوم به نشان
نقره و ده تومان اضافه مواجب سرافراز شده و خلاصه اينکه در ظرف ده سال که
شب و روز با کمال جد و جهد در مدرسه به تحصيل ميکوشد خودش را به انواع
علوم لازمه آراسته با رضايتنامهي معلمان و اجازت نامچهي (ديپلم) رئيس
مدرسه و ممتحنان و نشان ذيشان طلا و ده تومان اضافه مواجب در سال ۱۲۹۱
قمري از تحصيل فراغت يافته به طبابت در عراق مأموريت يافته يک سالي در آن
سامان به طبابت و جراحي مشغول بوده دوباره به تهران مراجعت کرده به معلمي
علم طب مدرسهي مبارکه به صورت مجاني مشغول شده تا در سال ۱۲۹۴ قمري به
خواهش مرحوم علاءالدوله به طبابت کشيک خانهي مبارکه بر قرار شده يکصد
تومان مواجب برايش مقرر ميگردد تا در سال ۱۲۹۳ قمري از طرف دربار همايوني
مأمور به رفع طاعون در شهر رشت گشته و تلاش بسيار زيادي در مراقبت از
بيماران مينمايد و حتي رسالهيي در باب مسألهي طاعون رشت نوشته به مجلس
حفظالصحه ارائه ميدهد که اسباب تحسين رئيس مجلس و اطباي نامدار گشته از
آن وقت يکي از اجزاي آن مجلس محترم شمرده ميگردد و مورد اطمينان مرحوم
«اعتضاد السلطنه» وزير علوم واقع شده لذا در سال ۱۲۹۷ قمري لقب خاني و سي
تومان مواجب اضافه و مقام معلمي رسمي طب در مدرسهي مبارکه را به ايشان
(دکتر بهرامي) عنايت ميفرمايند و در همراهي وزير علوم، توفيق رفتن به آب
گرم را پيدا ميکند.
در سال ۱۲۹۸ مأموربه طبابت ويژه علاءالدوله
امير نظام آذربايجان شده و به آن منطقه اعزام ميشود و با وجود معالجات
فراوان و مؤثر، محبتي از ايشان نديده به تهران باز ميگردد و مورد مرحمت
جناب اجل اکرم «مخبرالدوله» وزير علوم وقت که به دليل فوت «اعتضادالسلطنه»
جانشين وي شده بود، قرار گرفته همراه وزير و جناب آقا ميرزا احمد اخوي که
براي عمل آب مرواريد چشم راهي پاريس بودند، به پاريس ميرود و به رغم
کوتاهي زمان سفر، اطلاعات و کتب فراواني از آنجا تهيه و ذخيره نموده به
ايران باز ميگردد. در سال ۱۳۰۴ به رياست مريضخانه مبارکهي دولتي مفتخر و
به دليل لياقت فراوان در سال ۱۳۰۵ به منصب سرتيپ سومي سرافراز ميگردد و
در سال ۱۳۱۰ به يمن لياقت خودش و توجه ويژهي مخبرالدوله به وي، به درجهي
سرتيپ يکم و عنوان «عمدة الامرايي» و صد تومان مواجب اضافه نائل ميگردد.
وي در اين زمان پنجاه سال عمر کرده بوده است. دکتر ابوالحسنخان تا چند
سال بعد نيز رياست بيمارستان دولتي را عهدهدار بوده تا اينکه به واسطهي
دخالت اروپاييها در تنظيم امور بيمارستانها، از کارهاي دولتي کناره گرفته،
در مطب شخصي خويش به خدمت مشغول ميگردد.
ضمن اينکه مطب خويش را
محل آموزش نظري و عملي ساير پزشکان قرار ميدهد که از آن جمله ميتوان به
دکتر بزرگمهر، دکتر مزين، دکتر نجاتبينا، دکتر سراج و غيره اشاره کرد.
دکتر بهرامي تا پايان عمر به همين منوال مشغول تدريس دانشجويان و معالجهي
اهالي بوده و در همين زمان به رياست انجمن اطبا انتخاب ميگردد.
از ايشان کتب زيادي برجاي مانده شامل: تشريح، پاتولوژي، فيزيولوژي،
تراپوتيک و غيره و البته کتابهاي ديگري که فرصت نکردند به چاپ برسانند
همچنين ترجمهي کتابهايي نظير: شرحاحوال شارل داروين، کتاب لوي استلا و
غيره.
از موارد بسيار جالب در شرح زندگي دکتر بهرامي نظم و ترتيب
فوق العادهي ايشان در انجام کارها بوده است چنانکه هر روز قبل از طلوع
آفتاب از خواب برخاسته بعد از اداي فريضهي نماز، يک ساعت ورزش کرده و بعد
در آب سرد استحمام کرده پس از صرف صبحانه به مطب رفته تا ساعت ۱۱.۵ صبح به
معالجهي بيماران مشغول بوده و ظهر پس از صرف غذا و يک ساعت استراحت،
مشغول تأليف کتاب ميشده است. عصر مجدداً به مطب رفته (ساعت ۴ عصر) در
ادامهي غروب قدري در باغچهي منزل مشغول ميشده است. ايشان به زبانهاي
فرانسه، عربي و ترکي کاملاً آشنا بوده و اواخر عمر به تحصيل زبان آلماني
ميپردازد به طوري که رسالهيي از زبان آلماني در خصوص انتقادي طب هموپاتي
به فارسي ترجمه کرده است.
دکتر بهرامي سرانجام در سال ۱۳۲۰ قمري
مطابق با ۱۹۱۲ ميلادي به بيماري سپتي سمي دارفاني را وداع ميگويد و همزمان
با اين واقعه به درجه «امير توماني» که آخرين رتبههاي نظامي آن وقت بوده
نائل ميگردد.
http://www.pezeshkyemrooz.ir/ index.php?module=News&id=cntnt0 1&action=print&inline=0&cntnt0 1articleid=127&cntnt01showtemp late=false&cntnt01returnid=29& hl=fa_IR
ابوالقاسمخان بهرامي
ابوالقاسمخان بهرامي در ماه رمضان ۱۳۱۲ قمري در شهر تهران به دنيا آمد.
پدرش دکتر ميرزا ابوالحسن خان طبيب مخصوص محمد رحيم خان علاء الدوله ملقب
به اميرنظام حاکم تهران و وزير دربار ناصرالدينشاه بود. ابوالقاسمخان از
همان اوان کودکي به پيروي از پدر و برادر بزرگش دکتر عليرضاخان بهرامي با
علم و دانش آشنا و انسي وافر يافت چنانچه پس ازطي نمودن دروس مقدماتي براي
ادامهي تحصيل به مدرسهي آلماني و سپس مدرسهي طب دارالفنون وارد ميشود و
علاوه بر پدر در محضر اساتيد وقت دروسي چون: ادبيات فارسي، آشنايي با
زبانهاي آلماني و فرانسه، رياضيات، طبيعيات، تاريخ و جغرافيا، نقاشي و در
ادامه کليه دروس طب و تشريح را با جديت تمام تلمذ مينمايد. اسناد نشان
ميدهد که محلهي اقامت خاندان بهرامي در محلهي حسنآباد، خيابان استخر
بوده است. ابوالقاسمخان در مسير تحصيل و عمليات طبي در پانزدهم برج حوت
۱۳۳۱ قمري نشان درجهي سوم علمي را که از امتيازات دولتي محسوب ميشد
دريافت و از رتبهي معاونت به مقام علمي تاريخ طبيعي نايل آمد.
در
سن ۲۵ سالگي به تدريس در دارالمعلمين مرکزي، به سرپرستي ابوالحسنخان
فروغي پرداخت و يک سال بعد يعني در سال ۱۲۹۹ شمسي هنگامي که دکتر
«ژوزفمنار» از سوي «اميل رو» رئيس انستيتو پاستور فرانسه براي تأمين شعبه
مؤسسهي پاستور به ايران آمد، بهرامي به سبب آشنايي به زبان فرانسه همراه
چند ايراني ديگر به همکاري با وي برگزيده شد. او در آن هنگام معلم علوم
طبيعي دارالفنون بود و در مدرسهي عالي طب نيز حيوانشناسي و تشريح
مقايسهيي تدريس ميکرد.
همزمان باکودتاي رضاخان، سردار سپه،
ديپلم طب خود را گرفت و حدود يک سال پس از آن براي کارآموزي به پاريس نزد
دکتر «لوگرو» رفت و پس از بازگشت بخش ضد هاري را در مؤسسهي پاستور
راهاندازي کرد. دکتر«منار» در ۱۳۰۴ شمسي به فرانسه بازگشت و تا آمدن رئيس
جديد سرپرستي مؤسسهي پاستور به دکتر بهرامي واگذار شد.
در ۱۳۱۲
شمسي دولت به سبب شيوع مالاريا در نوشهر و چالوس بهرامي را به آن منطقه
اعزام کرد. او در مدت کوتاهي شيوع بيماري را مهار کرد و بيمارستان ۵۰
تختخوابي چالوس را راهاندازي کرد. بهرامي همچنين با اجازهي دولت
بيمارستاني را که کمپاني هلندي براي کارمندان خود ساخته بود در اختيار
بهداري نوشهر قرارداد.
بهرامي به پيشنهاد دکتر «لوگرو» بار ديگر
در ۱۳۱۵ شمسي به سرپرستي انستيتو پاستور انتخاب شد و با موافقت رئيس بهداري
و نخست وزير از بهداري تنکابن به تهران انتقال يافت. علياصغر حکمت وزير
کشور، او را رئيس ادارهکل صحيه (بهداري) کرد.
با تأسيس آموزشگاه
عالي بهداري براي رفع کمبود پزشک در ۱۳۲۵ شمسي بهرامي تدريس فيزيک را در
اين آموزشگاه به عهده گرفت و به درجهي دانشياري دانشگاه تهران رسيد و در
اواخر عمر در بيمارستان «رضانور» تهران طبابت ميکرد. دکتر ابوالقاسمخان
بهرامي در سال ۱۳۲۹ شمسي در ۵۶ سالگي به سبب بيماري کبدي درگذشت و در
گورستان ظهيرالدوله به خاک سپرده شد. کتاب «تجزيه ادرار» او را دانشگاه
تهران در ۱۳۳۵ منتشر کرد
http://www.pezeshkyemrooz.ir/ index.php?module=News&id=cntnt0 1&action=print&inline=0&cntnt0 1articleid=888&cntnt01showtemp late=false&cntnt01returnid=17& hl=fa_IR
دکتر ابوالحسنخان بهرامي در سال ۱۳۱۲ قمري در خاتمهي کتاب تأليفي خود تحت عنوان
«تشريح» شرح احوال خود را از آغاز تا سال ۱۳۱۲ قمري نگاشته است که به خاطر مستند بودن مطلب، از زبان قلم ايشان بيکم و کاست بيان ميشود و پس از سال ۱۳۱۲ قمري، بقيه شرح حال ايشان به قلم فرزند ايشان، آقاي دکتر ابوالقاسم بهرامي نوشته شده که عيناً در ادامهي مطلب ارائه خواهد شد.
دکتر ابوالحسنخان بهرامي در شرح حال خود مينويسد: بنده فرزند مرحوم ميرزا عبدالوهاب تفرشي در روز بيست و سوم ربيعالاول ۱۲۶۱ قمري مطابق با ۱۸۴۴ مسيحي در طرخوران تفرش متولد شده و در هشتسالگي به مکتب رفته و شش سال عمر را در اين تحصيل صرف کرده پدرم که در آن وقت به سبب کدورت آب مرواريدي جليديه و بيثمر ماندن عمل قدح نزولي چند نفر کحال کزازي از حليه بنيايي عاري مانده بود با وجود کمي بضاعت مواظب تحصيل خط و زبان فارسيم بود. در سن ۱۴ سالگي به تحصيلات مقدمات زبان عربي و مقداري نجوم، هيأت و طب قديم گذاشته با بياسبابي و نداشتن کتب لازمه در ظرف چهار سال به قدري که در تفرش ممکن بود تحصيل کرده گوي سبقت از ابناي وطن ربوده و در سن ۱۸ سالگي به دارالخلافهي تهران مسافرت کرده به هر مجمع و مجلسي که براي تدريس علوم منعقد ميشد پا نهاده از آن جا که خاطر بيشتر مايل به تحصيل علم طب بود به مطب هر يک از اطباي معاصر رفته مشغول استفاده گشته و چون صيت جمعيت اسباب و سهولت تحصيل در معلم خانه دولتي همه جا منتشر بود خواستار دخول در زمرهي متعلمان طب مدرسهي مبارکه گشته.
ابوالحسن خان در نوزده سالگي برابر با ۱۲۸۰ قمري به يمن مساعي جميلهخان رئيس و ناظم مدرسهي مبارکهي دارالفنون و فراهم شدن اسباب کار با کوشش فراوان در امتحان اول در سال ۱۲۸۳ قمري به دوازده تومان مواجب و يک قطعه نشان مسي، در امتحان دوم به نشان نقره و ده تومان اضافه مواجب سرافراز شده و خلاصه اينکه در ظرف ده سال که شب و روز با کمال جد و جهد در مدرسه به تحصيل ميکوشد خودش را به انواع علوم لازمه آراسته با رضايتنامهي معلمان و اجازت نامچهي (ديپلم) رئيس مدرسه و ممتحنان و نشان ذيشان طلا و ده تومان اضافه مواجب در سال ۱۲۹۱ قمري از تحصيل فراغت يافته به طبابت در عراق مأموريت يافته يک سالي در آن سامان به طبابت و جراحي مشغول بوده دوباره به تهران مراجعت کرده به معلمي علم طب مدرسهي مبارکه به صورت مجاني مشغول شده تا در سال ۱۲۹۴ قمري به خواهش مرحوم علاءالدوله به طبابت کشيک خانهي مبارکه بر قرار شده يکصد تومان مواجب برايش مقرر ميگردد تا در سال ۱۲۹۳ قمري از طرف دربار همايوني مأمور به رفع طاعون در شهر رشت گشته و تلاش بسيار زيادي در مراقبت از بيماران مينمايد و حتي رسالهيي در باب مسألهي طاعون رشت نوشته به مجلس حفظالصحه ارائه ميدهد که اسباب تحسين رئيس مجلس و اطباي نامدار گشته از آن وقت يکي از اجزاي آن مجلس محترم شمرده ميگردد و مورد اطمينان مرحوم «اعتضاد السلطنه» وزير علوم واقع شده لذا در سال ۱۲۹۷ قمري لقب خاني و سي تومان مواجب اضافه و مقام معلمي رسمي طب در مدرسهي مبارکه را به ايشان (دکتر بهرامي) عنايت ميفرمايند و در همراهي وزير علوم، توفيق رفتن به آب گرم را پيدا ميکند.
در سال ۱۲۹۸ مأموربه طبابت ويژه علاءالدوله امير نظام آذربايجان شده و به آن منطقه اعزام ميشود و با وجود معالجات فراوان و مؤثر، محبتي از ايشان نديده به تهران باز ميگردد و مورد مرحمت جناب اجل اکرم «مخبرالدوله» وزير علوم وقت که به دليل فوت «اعتضادالسلطنه» جانشين وي شده بود، قرار گرفته همراه وزير و جناب آقا ميرزا احمد اخوي که براي عمل آب مرواريد چشم راهي پاريس بودند، به پاريس ميرود و به رغم کوتاهي زمان سفر، اطلاعات و کتب فراواني از آنجا تهيه و ذخيره نموده به ايران باز ميگردد. در سال ۱۳۰۴ به رياست مريضخانه مبارکهي دولتي مفتخر و به دليل لياقت فراوان در سال ۱۳۰۵ به منصب سرتيپ سومي سرافراز ميگردد و در سال ۱۳۱۰ به يمن لياقت خودش و توجه ويژهي مخبرالدوله به وي، به درجهي سرتيپ يکم و عنوان «عمدة الامرايي» و صد تومان مواجب اضافه نائل ميگردد. وي در اين زمان پنجاه سال عمر کرده بوده است. دکتر ابوالحسنخان تا چند سال بعد نيز رياست بيمارستان دولتي را عهدهدار بوده تا اينکه به واسطهي دخالت اروپاييها در تنظيم امور بيمارستانها، از کارهاي دولتي کناره گرفته، در مطب شخصي خويش به خدمت مشغول ميگردد.
ضمن اينکه مطب خويش را محل آموزش نظري و عملي ساير پزشکان قرار ميدهد که از آن جمله ميتوان به دکتر بزرگمهر، دکتر مزين، دکتر نجاتبينا، دکتر سراج و غيره اشاره کرد.
دکتر بهرامي تا پايان عمر به همين منوال مشغول تدريس دانشجويان و معالجهي اهالي بوده و در همين زمان به رياست انجمن اطبا انتخاب ميگردد.
از ايشان کتب زيادي برجاي مانده شامل: تشريح، پاتولوژي، فيزيولوژي، تراپوتيک و غيره و البته کتابهاي ديگري که فرصت نکردند به چاپ برسانند همچنين ترجمهي کتابهايي نظير: شرحاحوال شارل داروين، کتاب لوي استلا و غيره.
از موارد بسيار جالب در شرح زندگي دکتر بهرامي نظم و ترتيب فوق العادهي ايشان در انجام کارها بوده است چنانکه هر روز قبل از طلوع آفتاب از خواب برخاسته بعد از اداي فريضهي نماز، يک ساعت ورزش کرده و بعد در آب سرد استحمام کرده پس از صرف صبحانه به مطب رفته تا ساعت ۱۱.۵ صبح به معالجهي بيماران مشغول بوده و ظهر پس از صرف غذا و يک ساعت استراحت، مشغول تأليف کتاب ميشده است. عصر مجدداً به مطب رفته (ساعت ۴ عصر) در ادامهي غروب قدري در باغچهي منزل مشغول ميشده است. ايشان به زبانهاي فرانسه، عربي و ترکي کاملاً آشنا بوده و اواخر عمر به تحصيل زبان آلماني ميپردازد به طوري که رسالهيي از زبان آلماني در خصوص انتقادي طب هموپاتي به فارسي ترجمه کرده است.
دکتر بهرامي سرانجام در سال ۱۳۲۰ قمري مطابق با ۱۹۱۲ ميلادي به بيماري سپتي سمي دارفاني را وداع ميگويد و همزمان با اين واقعه به درجه «امير توماني» که آخرين رتبههاي نظامي آن وقت بوده نائل ميگردد.
http://www.pezeshkyemrooz.ir/
ابوالقاسمخان بهرامي
ابوالقاسمخان بهرامي در ماه رمضان ۱۳۱۲ قمري در شهر تهران به دنيا آمد. پدرش دکتر ميرزا ابوالحسن خان طبيب مخصوص محمد رحيم خان علاء الدوله ملقب به اميرنظام حاکم تهران و وزير دربار ناصرالدينشاه بود. ابوالقاسمخان از همان اوان کودکي به پيروي از پدر و برادر بزرگش دکتر عليرضاخان بهرامي با علم و دانش آشنا و انسي وافر يافت چنانچه پس ازطي نمودن دروس مقدماتي براي ادامهي تحصيل به مدرسهي آلماني و سپس مدرسهي طب دارالفنون وارد ميشود و علاوه بر پدر در محضر اساتيد وقت دروسي چون: ادبيات فارسي، آشنايي با زبانهاي آلماني و فرانسه، رياضيات، طبيعيات، تاريخ و جغرافيا، نقاشي و در ادامه کليه دروس طب و تشريح را با جديت تمام تلمذ مينمايد. اسناد نشان ميدهد که محلهي اقامت خاندان بهرامي در محلهي حسنآباد، خيابان استخر بوده است. ابوالقاسمخان در مسير تحصيل و عمليات طبي در پانزدهم برج حوت ۱۳۳۱ قمري نشان درجهي سوم علمي را که از امتيازات دولتي محسوب ميشد دريافت و از رتبهي معاونت به مقام علمي تاريخ طبيعي نايل آمد.
در سن ۲۵ سالگي به تدريس در دارالمعلمين مرکزي، به سرپرستي ابوالحسنخان فروغي پرداخت و يک سال بعد يعني در سال ۱۲۹۹ شمسي هنگامي که دکتر «ژوزفمنار» از سوي «اميل رو» رئيس انستيتو پاستور فرانسه براي تأمين شعبه مؤسسهي پاستور به ايران آمد، بهرامي به سبب آشنايي به زبان فرانسه همراه چند ايراني ديگر به همکاري با وي برگزيده شد. او در آن هنگام معلم علوم طبيعي دارالفنون بود و در مدرسهي عالي طب نيز حيوانشناسي و تشريح مقايسهيي تدريس ميکرد.
همزمان باکودتاي رضاخان، سردار سپه، ديپلم طب خود را گرفت و حدود يک سال پس از آن براي کارآموزي به پاريس نزد دکتر «لوگرو» رفت و پس از بازگشت بخش ضد هاري را در مؤسسهي پاستور راهاندازي کرد. دکتر«منار» در ۱۳۰۴ شمسي به فرانسه بازگشت و تا آمدن رئيس جديد سرپرستي مؤسسهي پاستور به دکتر بهرامي واگذار شد.
در ۱۳۱۲ شمسي دولت به سبب شيوع مالاريا در نوشهر و چالوس بهرامي را به آن منطقه اعزام کرد. او در مدت کوتاهي شيوع بيماري را مهار کرد و بيمارستان ۵۰ تختخوابي چالوس را راهاندازي کرد. بهرامي همچنين با اجازهي دولت بيمارستاني را که کمپاني هلندي براي کارمندان خود ساخته بود در اختيار بهداري نوشهر قرارداد.
بهرامي به پيشنهاد دکتر «لوگرو» بار ديگر در ۱۳۱۵ شمسي به سرپرستي انستيتو پاستور انتخاب شد و با موافقت رئيس بهداري و نخست وزير از بهداري تنکابن به تهران انتقال يافت. علياصغر حکمت وزير کشور، او را رئيس ادارهکل صحيه (بهداري) کرد.
با تأسيس آموزشگاه عالي بهداري براي رفع کمبود پزشک در ۱۳۲۵ شمسي بهرامي تدريس فيزيک را در اين آموزشگاه به عهده گرفت و به درجهي دانشياري دانشگاه تهران رسيد و در اواخر عمر در بيمارستان «رضانور» تهران طبابت ميکرد. دکتر ابوالقاسمخان بهرامي در سال ۱۳۲۹ شمسي در ۵۶ سالگي به سبب بيماري کبدي درگذشت و در گورستان ظهيرالدوله به خاک سپرده شد. کتاب «تجزيه ادرار» او را دانشگاه تهران در ۱۳۳۵ منتشر کرد
http://www.pezeshkyemrooz.ir/