او فرزند آقا علی اکبر خان فراهانی بود که در سال ۱۲۳۳ به دنیا آمد.نخست نزد برادرش میرزا عبدلله به نواختن تار پرداخت.در کودکی پس از درگذشت پدرش که از استادان مسلم تار بود،نزد عموی خود آقا غلامحسین که سر پرستی او و برادرش را به عهده گرفته بود،نواختن تار را آموخت.به سفارش مادرش خود او سالها کلاس تعلیم تار را اداره می کرد.او نوازنده توانای دربار ناصرالدین شاه بود که در نواختن تار بسیار زبر دست و چابک بود.و به ردیف موسیقی ایران کاملاً مسلط بود.آقا حسین قلی برای پر کردن صفحه،سفری به پاریس داشت و صفحاتی با نامهای سه گاه،ماهور،شور،همایون،رهاب و مسیحی پر کرد.
میرزا حسینقلی را همانند برادرش میرزا عبدلله به اصالت شخصیت و هنر والا و ایثار در تعلیم ستایش کرده اند.از شاگردان میرزا حسینقلی می توان به :
درویش خان،فخام الدوله بهزادی،فرزندش علی اکبر شهنازی،مرتضی نی داوود،ارفع الملک،غلامرضا شیرازی و علینقی وزیری اشاره کرد.ردیف مخصوص او را فرزند شایسته و ارزنده اش علی اکبر خان شهنازی نواخت و ضبط کرد.با اینکه ردیف میرزا حسینقلی مختصر تر از ردیف میرزا عبدالله است لیکن آن را پر کارتر و زیبا تر توصیف کرده اند.او در سال ۱۲۹۴ شمسی در سن ۶۰ سالگی در گذشت.عارف قزوینی در یادداشتهای خود «دیوان» مینویسد:
بعد از آقا علي اكبرخان فراهاني به برادرزادة او «آقا غلامحسين» فرزند محمّدرضا ميرسيم كه پنجه و مضرابي سريع و تند و ريز مرتب و متوالي داشته و حكايات بسياري است كه كساني كه از دور صداي ساز وي را ميشنيدند فكر ميكردند كه كسي آرشه روي كمانچه ميكشد، و به گونهاي بوده كه ميرزاعبدالله و آقا حسينقلي او را بر خود برتر ميدانستند. از شاگردان او علاوه بر تربيت پسرعموهاي خود ميتوان به يوسفخان صفايي، نعمتالله خان اتابكي و برادران مستوفي اشاره كرد. همچنين پسر او آقا رضاخان هم از توجه پدر دور نبوده و از نوازندگان ماهر زمان خويش محسوب شده و مورد احترام استادان همعصرش نظير آقا حسينقلي، درويش خان، باقرخان رامشگر و ... بوده است. خاطرنشان ميسازد كه بعد از ميرزا علياكبرخان فراهاني «ميرزا عبدالموالي» از نوازندگان بنام تار در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه بود. كه گويا بعدها آقا غلامحسين بر او پيشي گرفته است.
حال به فرزندان آقا علياكبر كه حقيقتاً لقب «خاندان هنر» مناسب آنها بوده است، بازميگرديم. «ميرزا عبدالله» و «آقا حسينقلي» حق بر گردن موسيقي ايران دارند، زيرا اگر مانند برخي استادان دوران قبل يا همعصر خويش در آموختن امساك و بخل نشان ميدادند معلوم نبود چه بر سر آنچه كه از بازمانده موسيقي قديم و ملي ايران به دوره قاجاريه منتقل شده و به آقا علياكبر (استاد بينظير زمانش) و پس از او به آقا غلامحسين رسيده بود، ميآمد.
میرزا عبدالله و آقا حسينقلي با تلاش و كوشش بسيار اين ميراث عظيم معنوي را سينه به سينه آموختند و در آموختن آن به ديگران هيچ مضايقهاي نداشتند خصوصاً ميرزا عبدالله كه حتي با شاگردان كماستعدادتر هم مدارا ميكرد و هر كس براي تعليم نزد وي ميرفت نااميد برنميگشته است و حتي هنرجويان سازهاي ديگر غير از تار و سهتار هم براي تكميل معلومات خويش به اين دو گوهر گرانمايه رجوع ميكردند و به همين دليل است كه خاندان علی اکبرخان فراهانی را باید به حق خاندان هنر و وارث موسیقی قدیم وملی ایران دانست و مکتب موسیقی کنونی را مکتب میرزا عبدا... و میرزا حسینقلی دانست.(لقب "خاندان هنر" را شادروان روح ا... خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی بر این خاندان نهاد.)
فرزند بزرگتر آقا علي اكبرخان فراهاني ميرزاحسن نام داشته و تار و سهتار مينواخت، ميرزاعبدالله كه در كودكي و گويا در پانزده سالگي پدرش را از دست ميدهد نخست نزد برادر مهتر به تعليم ميپردازد و پس از مرگ برادر جوان و ناكامش نزد آقا غلامحسين كه زوجه آقا علياكبر(يعني مادر ميرزا عبدالله و آقا حسينقلي) را به همسري گرفته بود، شروع به آموختن ميكند. البته با سختي و مرارت بسيار، زيرا غلامحسين هم مانند بعضي از استادان همعصرش ميلي به آموختن نداشته و گويا با وساطت مادرش اين مهم صورت گرفته است. ميرزا عبدالله همچنين از تعليمات شخصي گمنام اما مطلع به نام «سيد احمد» (يا به احتمال ضعيفتر؛ سيدحسن) بهرهمند شده و آنچه ميآموزد در طبق اخلاص نهاده و به ديگران ميآموزد. در كتابهاي تاريخي بسيار از كرامات و اخلاقيات ميرزا عبدالله نوشتهاند. او هرجا كه ميديد ميتواند اطلاعاتي در مورد موسيقي به دست آورد و به معلوماتش بيفزايد، بدون غرور رفته، آنرا آموخته و بدون بخل و حسد به ديگران هم ميآموخته است و تا زماني كه شاگرد نميآموخته، او را رها نميكرده و با سعة صدر و حلم بسيار او را راهنمايي ميكرده است. او با اين كه استاد مسلم تار و سهتار بود(و در نوازندگي هر دو مطلع)، ولي بيشتر به آموختن و تدريس سهتار پرداخته و برادرش آقا حسينقلي به تدريس تار ميپرداخت. وي چهار فرزند داشته كه همه اهل هنر بودهاند خاصّه فرزندش احمد(احمد عبادي) كه در عصر خويش بزرگ استاد سهتار شد. او در سال 1298 خورشيدي چشم از جهان فروبست و مدفنش در پاي پلهاي در حياط مقبره ناصرالدينشاه است. صفحاتي از او باقي است، از جمله صفحة همايون كه حاجي احمد كاشي با او تنبك نواخته، صفحه راك با خوانندگي قربان خانشاهي، صفحه آذربايجاني با صداي سيدحسين قراب و در صفحة ديگر كه آن هم در ماهور بوده و وي فقط ساز زده است. (يكي آذربايجاني و ديگري مقدمهاي در ماهور ضربي)از شاگردان سرآمد ميرزا عبدالله ميتوان به سيدحسين خليفه، دكتر مهدي صلحي، مهدي قليخان هدايت، اسماعيل قهرماني،سيد مهدي دبيري، ابوالحسن صبا، حاج آقا محمد ايراني مجرد، مولود خانم و جواد عبادي(فرزندان ميرزاعبدالله) اشاره كرد. از ديگر شاگردان معروف ميرزا عبدالله كه نزد برادرش هم شاگردي كرده بودند؛ باصرالدوله راد، محبالسلطان روحاني، باقر فهيمي، مرتضي صبا، آقارضاخان(فرزند آقا غلامحسين و داماد ميرزا حسينقلي) هستند. همچنين از بيان الممالك هم بايد نام برد كه سالها از محضر ميرزا عبدالله بهره برده بود. ژان دورينگ در مورد ميرزا عبدالله نوشته است: «برجستهترين اجراكننده سهتار، ميرزا عبدالله (متوفا 1298)، پسر علياكبر، و شاگرد پسرعموي خود آقا غلامحسين است. او رديف تار را براي سهتار تنظيم كرد و از توصيههاي يك نوازنده سهتار كه در رديف صاحبنظر بود و از او جز اسم سيد احمد، هيچ نمانده است بهره برد....»(۴)
آقا حسينقلي بيشتر از آموزههاي برادر خود ميرزا عبدالله استفاده كرد.
او چون برادر مهتر، يادگيري را با كوشش و ممارست آغاز و به انجام رسانيد به طوري كه از استادان زمان خويش شد. او نيز مانند پدر و پسرعمويش آقا غلامحسين صاحب چنان مضرابهاي شمرده، پيوسته، قوي و ريزي بوده كه از دور گويي كمانچه مينوازند و آن هم نشأت گرفته از تمرين زياد و ممارست پيوسته او بود كه هميشه به شاگردانش هم متذكر بود.به نقل از حاج آقا محمد ایرانی مجرد از درویش خان پرسیدند بهترین سازی از که از استاد خود شنیدی کی بود،در پاسخ گفت میرزا (حسینقلی) عیالی داشت به نام سکینه که موسیقیدان و خواننده و نوازنده خوبی بود و میرزا به این زن که از بستگان حسن خان (سنتور خان) استاد سنتور بود علاقه تام داشت.شبی به اتفاق استادم به منزل او (در شمیران) رفتم و در مجلسی سه نفری که سکینه هم بود میرزا حسینقلی پس از سرخوش شدن طوری ساز زد که از خود بی خود شدم و گمان می کردم در آسمانها سیر می کنم.خاطر نشان می سازد که میرزا از این بانو صاحب دو دختر گردید که یکی همسر آقارضاخان فرزند آقاغلامحسین و دیگری را به همسری باقرخان رامشگر در آورد. پس از فوت اين بانوي هنرمند ميرزا زن ديگري اختيار كرد كه از او صاحب سه فرزند پسر شد: علياكبر، محمدحسن و عبدالحسين. محمدحسن در جواني درگذشت. عبدالحسين هم تحت تعليمات برادر مهترش حاج علياكبرخان شهنازي نوازندهاي مطلع و استاد گشت و چون به نواحي مرزهاي شمالي ايران از جمله قفقاز مسافرت داشت، با نوازندگان و شيوه و اسلوب نوازندگي آن دياران آشنا شده و تأثير گرفته و او هم ديري نپاييد كه بدرود حيات گفت و حاج علياكبرخان شهنازي ادامهدهنده مكتب پدر بود كه حقيقتاً كمتر كسي را ياراي نوازندگي با او بود.
صفحاتي از آقا حسينقلي باقي مانده كه از آن جملهاند: ماهور، شور، همايون، سهگاه، عراق و رهاب(مسيحي) همچنين، صفحاتي كه در سفر پاريس تنها نوازندگي كرده، از جمله: شور، همايون و مسيحي رهاب كه گويا اكنون موجود است. همچنين صفحه ماهوري با صداي سيداحمدخان. از نوازندگان همعصر او ميتوان به داوود شيرازي(تارنواز)، حاج سيدحسن(سهتار نواز)، جعفرخان(تارنواز) و مرادخان(كه در دربار ناصري بوده، تار ميزده است) اشاره كرد، ولي ميرزا بالاستحقاق شخص اول در هنر خود شناخته شد. ميرزا حسينقلي چهار سال زودتر از برادر بزرگتر وفات يافت (1294ش) و مدفنش در قبرستان چهارده معصوم در اطراف شهرري است.
گويند غم هجران برادر ميرزاعبدالله را خيلي ميآزرده و پيوسته از او ياد ميكرده است. و اما مجلس درس ميرزاحسينقلي. «روحالله خالقي» مينويسد: «مجلس درسش منظم بود و در تعليم ساز هر چند به شاگردان كممايه عصباني ميشد، ولي كمال دقت را به كار ميبست كه هنرجويان آهنگها را صحيح بنوازند، در رديف سبكي مخصوص داشت كه از روش برادرش پركارتر و در تنظيم آن ذوق بيشتري به كار رفته بود.»(5) از شاگردان ميرزا حسينقلي هم ميتوان به: ارفع الملك گيلاني، درويشخان، كلنل علينقيخان وزيري، فخامالدوله بهزادي، يحيي حاتمي قوامالدولهاي، آقارضاخان، اسماعيل شيرازي، خليل فهيمي، يوسف فروتن و بسياري ديگر اشاره كرد.
همانطور كه عنوان شد ميرزا عبدالله شاگردانش را بيشتر بر تسلط بر رديف و نواختن سهتار تعليم ميداد تا نواختن تار، او وظيفة تعليم تار را به برادرش واگذار كرده بود.(6)
به هر حال هر چه از خدمات ارزشمند اين دو برادر گفته شود، باز هم كم است، زيرا كه در فضاي متعصب آن زمان و با وجود تمام ناملايمات روزگار، هيچگاه دست از تلاش و كوشش و ممارست برنداشته و تا آخرين لحظات عمر از قلمرو هنر و فرهنگ ايراني محافظت كردند.
پينوشتها:
1ـ مصاحبة نگارنده با ايشان ـ تيرماه 1386 ـ دانشگاه تهران
2ـ در مورد ديرينه و سير تكويني ساز سهتار نيز با مشكل مواجه هستيم، فقط ميدانيم كه بيش از 200 سال پيش در سلسلة زنديه شخصي به نام مشتاق عليشاه سهتار را در نهايت زيبايي مينواخته و سيم چهارمي نيز به آن افزوده است و درآخر جان بر سر اين راه نهاد.
3ـ سنت و تحول در موسيقي ايران ـ ژان دورينگ ـ انتشارات توس ـ صص 2 ـ 81
4ـ همان ـ ص 82
5 ـ سرگذشت موسيقي ـ روحالله خالقي
6 ـ ميرزا عبدالله و آقا حسينقلي از اولين هنرمنداني بودند كه اقدام به تأسيس كلاس موسيقي نمودند.
این مقاله در دو بخش به تاریخ ۹ و ۲۳ خرداد ماه ۱۳۸۷ در ویژه نامه ادب و هنر روزنامه اطلاعات و با نام "با استادان موسیقی ایران" به چاپ رسید.
میرزا حسینقلی را همانند برادرش میرزا عبدلله به اصالت شخصیت و هنر والا و ایثار در تعلیم ستایش کرده اند.از شاگردان میرزا حسینقلی می توان به :
درویش خان،فخام الدوله بهزادی،فرزندش علی اکبر شهنازی،مرتضی نی داوود،ارفع الملک،غلامرضا شیرازی و علینقی وزیری اشاره کرد.ردیف مخصوص او را فرزند شایسته و ارزنده اش علی اکبر خان شهنازی نواخت و ضبط کرد.با اینکه ردیف میرزا حسینقلی مختصر تر از ردیف میرزا عبدالله است لیکن آن را پر کارتر و زیبا تر توصیف کرده اند.او در سال ۱۲۹۴ شمسی در سن ۶۰ سالگی در گذشت.عارف قزوینی در یادداشتهای خود «دیوان» مینویسد:
تار هم بعد از میرزا حسینقلی چراغش تقریباً خاموش شد و با اینکه حالا معمولترین آلت موسیقی ایرانی است، با بزرگترین استاد آن که قرنها لازم است که دست طبیعت پنجهای بدان قدرت بوجود بیاورد از میان رفته.
به نقل از روح الله خالقی در بین شاگردان آقا حسینقلی ، غلامحسین درویش فرزند بشیر طالقانی،امتیاز ویژه ای دارد که توانست با نو آوری یعنی ساختن آهنگهای ضربی با شیوه ای نو به شهرت برسد.
از بزم طرب باده گساران همه رفتند از مُلک جنون سلسله داران همه رفتند
نَه کوه کَنِ بی سرو پا ماند نَه مجنون ما با کِه نشینیم که یاران همه رفتند
آقا حسینقلی و میرزا عبدا... در سنین جوانیبعد از آقا علي اكبرخان فراهاني به برادرزادة او «آقا غلامحسين» فرزند محمّدرضا ميرسيم كه پنجه و مضرابي سريع و تند و ريز مرتب و متوالي داشته و حكايات بسياري است كه كساني كه از دور صداي ساز وي را ميشنيدند فكر ميكردند كه كسي آرشه روي كمانچه ميكشد، و به گونهاي بوده كه ميرزاعبدالله و آقا حسينقلي او را بر خود برتر ميدانستند. از شاگردان او علاوه بر تربيت پسرعموهاي خود ميتوان به يوسفخان صفايي، نعمتالله خان اتابكي و برادران مستوفي اشاره كرد. همچنين پسر او آقا رضاخان هم از توجه پدر دور نبوده و از نوازندگان ماهر زمان خويش محسوب شده و مورد احترام استادان همعصرش نظير آقا حسينقلي، درويش خان، باقرخان رامشگر و ... بوده است. خاطرنشان ميسازد كه بعد از ميرزا علياكبرخان فراهاني «ميرزا عبدالموالي» از نوازندگان بنام تار در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه بود. كه گويا بعدها آقا غلامحسين بر او پيشي گرفته است.
حال به فرزندان آقا علياكبر كه حقيقتاً لقب «خاندان هنر» مناسب آنها بوده است، بازميگرديم. «ميرزا عبدالله» و «آقا حسينقلي» حق بر گردن موسيقي ايران دارند، زيرا اگر مانند برخي استادان دوران قبل يا همعصر خويش در آموختن امساك و بخل نشان ميدادند معلوم نبود چه بر سر آنچه كه از بازمانده موسيقي قديم و ملي ايران به دوره قاجاريه منتقل شده و به آقا علياكبر (استاد بينظير زمانش) و پس از او به آقا غلامحسين رسيده بود، ميآمد.
میرزا عبدالله و آقا حسينقلي با تلاش و كوشش بسيار اين ميراث عظيم معنوي را سينه به سينه آموختند و در آموختن آن به ديگران هيچ مضايقهاي نداشتند خصوصاً ميرزا عبدالله كه حتي با شاگردان كماستعدادتر هم مدارا ميكرد و هر كس براي تعليم نزد وي ميرفت نااميد برنميگشته است و حتي هنرجويان سازهاي ديگر غير از تار و سهتار هم براي تكميل معلومات خويش به اين دو گوهر گرانمايه رجوع ميكردند و به همين دليل است كه خاندان علی اکبرخان فراهانی را باید به حق خاندان هنر و وارث موسیقی قدیم وملی ایران دانست و مکتب موسیقی کنونی را مکتب میرزا عبدا... و میرزا حسینقلی دانست.(لقب "خاندان هنر" را شادروان روح ا... خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی بر این خاندان نهاد.)
فرزند بزرگتر آقا علي اكبرخان فراهاني ميرزاحسن نام داشته و تار و سهتار مينواخت، ميرزاعبدالله كه در كودكي و گويا در پانزده سالگي پدرش را از دست ميدهد نخست نزد برادر مهتر به تعليم ميپردازد و پس از مرگ برادر جوان و ناكامش نزد آقا غلامحسين كه زوجه آقا علياكبر(يعني مادر ميرزا عبدالله و آقا حسينقلي) را به همسري گرفته بود، شروع به آموختن ميكند. البته با سختي و مرارت بسيار، زيرا غلامحسين هم مانند بعضي از استادان همعصرش ميلي به آموختن نداشته و گويا با وساطت مادرش اين مهم صورت گرفته است. ميرزا عبدالله همچنين از تعليمات شخصي گمنام اما مطلع به نام «سيد احمد» (يا به احتمال ضعيفتر؛ سيدحسن) بهرهمند شده و آنچه ميآموزد در طبق اخلاص نهاده و به ديگران ميآموزد. در كتابهاي تاريخي بسيار از كرامات و اخلاقيات ميرزا عبدالله نوشتهاند. او هرجا كه ميديد ميتواند اطلاعاتي در مورد موسيقي به دست آورد و به معلوماتش بيفزايد، بدون غرور رفته، آنرا آموخته و بدون بخل و حسد به ديگران هم ميآموخته است و تا زماني كه شاگرد نميآموخته، او را رها نميكرده و با سعة صدر و حلم بسيار او را راهنمايي ميكرده است. او با اين كه استاد مسلم تار و سهتار بود(و در نوازندگي هر دو مطلع)، ولي بيشتر به آموختن و تدريس سهتار پرداخته و برادرش آقا حسينقلي به تدريس تار ميپرداخت. وي چهار فرزند داشته كه همه اهل هنر بودهاند خاصّه فرزندش احمد(احمد عبادي) كه در عصر خويش بزرگ استاد سهتار شد. او در سال 1298 خورشيدي چشم از جهان فروبست و مدفنش در پاي پلهاي در حياط مقبره ناصرالدينشاه است. صفحاتي از او باقي است، از جمله صفحة همايون كه حاجي احمد كاشي با او تنبك نواخته، صفحه راك با خوانندگي قربان خانشاهي، صفحه آذربايجاني با صداي سيدحسين قراب و در صفحة ديگر كه آن هم در ماهور بوده و وي فقط ساز زده است. (يكي آذربايجاني و ديگري مقدمهاي در ماهور ضربي)از شاگردان سرآمد ميرزا عبدالله ميتوان به سيدحسين خليفه، دكتر مهدي صلحي، مهدي قليخان هدايت، اسماعيل قهرماني،سيد مهدي دبيري، ابوالحسن صبا، حاج آقا محمد ايراني مجرد، مولود خانم و جواد عبادي(فرزندان ميرزاعبدالله) اشاره كرد. از ديگر شاگردان معروف ميرزا عبدالله كه نزد برادرش هم شاگردي كرده بودند؛ باصرالدوله راد، محبالسلطان روحاني، باقر فهيمي، مرتضي صبا، آقارضاخان(فرزند آقا غلامحسين و داماد ميرزا حسينقلي) هستند. همچنين از بيان الممالك هم بايد نام برد كه سالها از محضر ميرزا عبدالله بهره برده بود. ژان دورينگ در مورد ميرزا عبدالله نوشته است: «برجستهترين اجراكننده سهتار، ميرزا عبدالله (متوفا 1298)، پسر علياكبر، و شاگرد پسرعموي خود آقا غلامحسين است. او رديف تار را براي سهتار تنظيم كرد و از توصيههاي يك نوازنده سهتار كه در رديف صاحبنظر بود و از او جز اسم سيد احمد، هيچ نمانده است بهره برد....»(۴)
آقا حسينقلي بيشتر از آموزههاي برادر خود ميرزا عبدالله استفاده كرد.
او چون برادر مهتر، يادگيري را با كوشش و ممارست آغاز و به انجام رسانيد به طوري كه از استادان زمان خويش شد. او نيز مانند پدر و پسرعمويش آقا غلامحسين صاحب چنان مضرابهاي شمرده، پيوسته، قوي و ريزي بوده كه از دور گويي كمانچه مينوازند و آن هم نشأت گرفته از تمرين زياد و ممارست پيوسته او بود كه هميشه به شاگردانش هم متذكر بود.به نقل از حاج آقا محمد ایرانی مجرد از درویش خان پرسیدند بهترین سازی از که از استاد خود شنیدی کی بود،در پاسخ گفت میرزا (حسینقلی) عیالی داشت به نام سکینه که موسیقیدان و خواننده و نوازنده خوبی بود و میرزا به این زن که از بستگان حسن خان (سنتور خان) استاد سنتور بود علاقه تام داشت.شبی به اتفاق استادم به منزل او (در شمیران) رفتم و در مجلسی سه نفری که سکینه هم بود میرزا حسینقلی پس از سرخوش شدن طوری ساز زد که از خود بی خود شدم و گمان می کردم در آسمانها سیر می کنم.خاطر نشان می سازد که میرزا از این بانو صاحب دو دختر گردید که یکی همسر آقارضاخان فرزند آقاغلامحسین و دیگری را به همسری باقرخان رامشگر در آورد. پس از فوت اين بانوي هنرمند ميرزا زن ديگري اختيار كرد كه از او صاحب سه فرزند پسر شد: علياكبر، محمدحسن و عبدالحسين. محمدحسن در جواني درگذشت. عبدالحسين هم تحت تعليمات برادر مهترش حاج علياكبرخان شهنازي نوازندهاي مطلع و استاد گشت و چون به نواحي مرزهاي شمالي ايران از جمله قفقاز مسافرت داشت، با نوازندگان و شيوه و اسلوب نوازندگي آن دياران آشنا شده و تأثير گرفته و او هم ديري نپاييد كه بدرود حيات گفت و حاج علياكبرخان شهنازي ادامهدهنده مكتب پدر بود كه حقيقتاً كمتر كسي را ياراي نوازندگي با او بود.
صفحاتي از آقا حسينقلي باقي مانده كه از آن جملهاند: ماهور، شور، همايون، سهگاه، عراق و رهاب(مسيحي) همچنين، صفحاتي كه در سفر پاريس تنها نوازندگي كرده، از جمله: شور، همايون و مسيحي رهاب كه گويا اكنون موجود است. همچنين صفحه ماهوري با صداي سيداحمدخان. از نوازندگان همعصر او ميتوان به داوود شيرازي(تارنواز)، حاج سيدحسن(سهتار نواز)، جعفرخان(تارنواز) و مرادخان(كه در دربار ناصري بوده، تار ميزده است) اشاره كرد، ولي ميرزا بالاستحقاق شخص اول در هنر خود شناخته شد. ميرزا حسينقلي چهار سال زودتر از برادر بزرگتر وفات يافت (1294ش) و مدفنش در قبرستان چهارده معصوم در اطراف شهرري است.
گويند غم هجران برادر ميرزاعبدالله را خيلي ميآزرده و پيوسته از او ياد ميكرده است. و اما مجلس درس ميرزاحسينقلي. «روحالله خالقي» مينويسد: «مجلس درسش منظم بود و در تعليم ساز هر چند به شاگردان كممايه عصباني ميشد، ولي كمال دقت را به كار ميبست كه هنرجويان آهنگها را صحيح بنوازند، در رديف سبكي مخصوص داشت كه از روش برادرش پركارتر و در تنظيم آن ذوق بيشتري به كار رفته بود.»(5) از شاگردان ميرزا حسينقلي هم ميتوان به: ارفع الملك گيلاني، درويشخان، كلنل علينقيخان وزيري، فخامالدوله بهزادي، يحيي حاتمي قوامالدولهاي، آقارضاخان، اسماعيل شيرازي، خليل فهيمي، يوسف فروتن و بسياري ديگر اشاره كرد.
همانطور كه عنوان شد ميرزا عبدالله شاگردانش را بيشتر بر تسلط بر رديف و نواختن سهتار تعليم ميداد تا نواختن تار، او وظيفة تعليم تار را به برادرش واگذار كرده بود.(6)
به هر حال هر چه از خدمات ارزشمند اين دو برادر گفته شود، باز هم كم است، زيرا كه در فضاي متعصب آن زمان و با وجود تمام ناملايمات روزگار، هيچگاه دست از تلاش و كوشش و ممارست برنداشته و تا آخرين لحظات عمر از قلمرو هنر و فرهنگ ايراني محافظت كردند.
پينوشتها:
1ـ مصاحبة نگارنده با ايشان ـ تيرماه 1386 ـ دانشگاه تهران
2ـ در مورد ديرينه و سير تكويني ساز سهتار نيز با مشكل مواجه هستيم، فقط ميدانيم كه بيش از 200 سال پيش در سلسلة زنديه شخصي به نام مشتاق عليشاه سهتار را در نهايت زيبايي مينواخته و سيم چهارمي نيز به آن افزوده است و درآخر جان بر سر اين راه نهاد.
3ـ سنت و تحول در موسيقي ايران ـ ژان دورينگ ـ انتشارات توس ـ صص 2 ـ 81
4ـ همان ـ ص 82
5 ـ سرگذشت موسيقي ـ روحالله خالقي
6 ـ ميرزا عبدالله و آقا حسينقلي از اولين هنرمنداني بودند كه اقدام به تأسيس كلاس موسيقي نمودند.
این مقاله در دو بخش به تاریخ ۹ و ۲۳ خرداد ماه ۱۳۸۷ در ویژه نامه ادب و هنر روزنامه اطلاعات و با نام "با استادان موسیقی ایران" به چاپ رسید.