شهر من تفرش

شهر من تفرش

۱۳۸۷ اسفند ۱۵, پنجشنبه

تفرش سرزمین کاریابی







« البته تفرشی‌ها هر کجا باشند نسبت به موطن اصلی خویش علاقة وافر و حیرت آوری دارند که در میان تمام اقوام زبان‌زد می‌باشد.» مردمی که همیشه در مواقع انجام‌ کارهای عمومی و عام المنفعه برای کمک و همیاری پیش قدم می‌گردند.

از قدیم الایام تفرش در تقسیمات کشوزی به‌صورت بخشی از شهرستان اراک منظور شده بود که مرکز بخش « شهر فعلی تفرش » از دو قسمت یا دو محلة بزرگ نزدیک به هم به‌نام‌های فم و طرخوران تشکیل می‌شد.

ابراهیم حاج قربانی در سال 1281 در محلة فم تفرش در خانوادة مذهبی قدم به عرصة وجود گذاشت و سنین جوانی را در تفرش زندگی کرد و تحصیلات قدیمه را در مکتب‌خانه‌های خصوصی آن زمان در تفرش بسیار شده بود، تا حد احتیاج وقتش آموخت. او بسیار به تحصیل فرزندانش هم توجه نشان می‌داد و بی‌سوادی را   ننکی بزرگ می‌شمارد.

مردم تفرش عموما حتی بانوان به تحصیل و خواندن و نوشتن علاقمند بودند به همین جهت در تمام محله‌ها کتابخانه‌های متعدد وجود داشت و مورد استفاده عموم مردم قرار می‌گرفت.

حتی اشخاصی که در تابستان به کار زراعت و دامداری مشغول بودند، بقیهدفصول و زمان بیکاری را از دست نمی‌دادند و برای ادامة تحصیل به مکتب می‌رفتند.

لذا تفرشی‌ها از قدیم دارای فرهنگ بالایی بودند و اغلب خوش‌نویس و با سواد محسوب می‌شدند.
شهرستان تفرش که به فاصلة 221 کیلومتری جنوب غرب تهران قرار گرفته منطقه‌ایست کوهستانی با آب و هوای معتدل و سرسبز و خرم با محیطی آرام و دلنشین که به همین مناسبت تفرشی‌های مقیم تهران و دیگر شهرهای کشور فصل تابستان را برای استراحت و استفاده از آب و هوای لطیف و سالم به‌آن‌جا روی می‌آورند.

جوانی ابراهیم کاریابی در تهران
بالاخره مرغ دل ابراهیم که آرزوهای بسیار بزرگی در سر و دل می‌پروراند با اجازة مادرش که تنها سرپرست او بعد از مرگ پدر بود، قفس شکست و به‌سوی پایتخت پرگشود.



با این‌که در آن زمان به یمن حضور خوش‌نویسان تفرشی و دستگاه‌های دولتی هجرت و کوچ برای رشد و شکوفایی عادی بود و کارمندی دولت قرب و منزلتی خاص بین مردم داشت و برای ابراهیم که در زمان خودش فردی با سواد محسوب می‌گشت و او می‌توانست با استفاده از نفوذ همشهریانش که در ادارات دولتی مصدر کار بودند و اغلب آن‌ها پست‌های کلیدی و مهم داشتند استخدام در یکی از دستگاه‌های دولتی کار سهل و آسانی بود معهذا او به کار دولتی و جیره بگیری رغبتی نداشت و از آن‌جایی که در سر آرزوهای بزرگی می‌پرورانید شغل آزاد را ترجیح داد.






« پدر شناخت ذاتی، عجیبی در زمین و بنا داشتند. تا جایی که در خاطرم هست بارها متوجه شدم لیوان آبی که به لب داشت پایین می‌آورد، با دقت به طرح ظریف پایة آن نگاه می‌کرد. کاغذ مداد می‌خواستند و بلافاصله طرح پایه لیوان را رسم می‌کردند و زمانی نمی‌انجامید که آن را در بخشی از کار جدیدشان به شکل مقرنص کاری استفاده می‌کردند.



علاقة بسیار به طرح و رسم اشکال و فضاهای هندسی داشتند. و حتی از طرح انتهای لیوان‌های کریستال خانه در ساختمان الهام می‌گرفت و بلافاصله

نقشه می‌کشید»