شهر من تفرش

شهر من تفرش

۱۳۸۷ دی ۱۴, شنبه

جغرافیای گرکان

جغرافیای گرکان

گرکان با مختصات جغرافیایی: ۴۵ درجه و ۵۰ دقیقه طول شرقی و ۲۴ درجه و ۲۲ دقیقه عرض شمالی. ارتفاع آن از سطح دریا تقریباً ۲۰۰۰ متر است. فاصله آن تا شهر آشتیان از راه آسفالته ۵ کیلومتر و از راه طبیعی خاکی و غیر آسفالته ۲۸۰۰ متر می‌باشد. راه آسفالته اراک – گرکان ۷۶ کیلومتر است. در جنوب خاوری شهر تفرش و شمال باختری شهر آشتیان قرار دارد. کوه نسبتاً بلندی به نام «کلاهه» (در اصطلاح معمولی اهالی گرکان کوه گُله) به ارتفاع ۲۹۴۰ متر در شمال شرقی گرکان قرار دارد. قنات‌های چندی در دامنه جنوبی این کوه در گرکان حفر شده‌است که برخی از آنها امروز نیز دایر هستند.

آب اصلی گرکان از چشمه سارهایی که در جنوب شرقی کوه کلاهه جاری هستند تشکیل شده‌است و از مجاری به نام سُفت عبور کرده و سپس از دره معروف به درهٔ آسیابها گذشته، باغات و دشت عمده گرکان را مشروب می‌کند. آب اصلی گرکان به اندازه‌ای است که تا سال ۱۳۰۵ تعداد ۱۹ آسیاب آبی که در مسیر آن قرار داشتند در تمام ایام سال دایر بودند. اما پس از پیدایش آسیابهای موتوری از اهمیت آنها کاسته شد و امروز همه آنها خراب و حتی آثار خرابه‌های آنها نیز در حال از بین رفتن و محو شدن است.

قدمت گرکان

در جغرافیای مفصل ایران – جلد دوم (سیاسی)، تألیف مسعود کیهان، استاد دارالمعلمین عالی که در سال ۱۳۱۱ شمسی در مطبعه مجلس به چاپ رسیده‌است، صفحه ۳۸۸ آمده‌است: شهر گرکان بسیار قدیمی و در دوره ساسانیان محل معتبر و بزرگی بوده‌است. ولی در این باره در کتاب دلیلی ذکر نشده‌است. (کتاب گرکان، ص ۱۱)

در فرهنگ دکتر معین – صفحه ۱۶۹۰ آمده‌است «گرکان قصبه‌ای است جزو دهستان آشتیان، بخش، طرخوران، شهرستان اراک، واقع در ۱۵ کیلومتری جنوب خاوری طرخوران، کوهستانی و سرد سیر، دارای ۲۱۷۸ تن سکنه، محصول غله، انگور، قلعه خرابه به نام «حاجی عبدالله» و دیگری به نام «سر پل» از آثار باستانی آن می‌باشد».

از دیگر آثار تاریخی گرکان به بازمانده آتشکده قلعه خرابه‌است که در بالای قله کوه «دیدگاه» قرار دارد نیز می‌توان اشاره داشت. در فرهنگ جغرافیایی ایران، جلد دوم، استان یکم، از انتشارات سازمان جغرافیایی کشور در سال ۱۳۵۵، در صفحه ۲۵۳ آمده‌است: «آثار قلعه خرابه، معروف به آتشکده» روی قله کوه (کوه دیدگاه) مجاور قصبه‌است.

دلایل بسیار دیگری در دست است که گرکان در دوره پیش از اسلام شهر بوده و وسعت و دامنهٔ شهری آن نیز بسیار وسیع بوده‌است و همه آشتیان و روستاهای تفرش را که روی به رُستاق (معرب روستا و ده‌است) ورّه (به فتح اول و تشدید و ضم دوم و سکون سوم) معروف بوده‌است، شامل می‌شده‌است. در تاریخ قم (تاریخ قم، تألیف حسین بن محمد بن محمد بن حسن قمی در سال ۳۷۸ قمری نوشته شده و به وسیله حسن بن حسن بن عبدالملک قمی در سال ۸۰۵-۸۰۶ قمری به فارسی نوشته شده‌است و به وسیله سید جلال الدین طهرانی در سال ۱۳۱۳ خورشیدی تصحیح و تحشیه شده‌است.) همه جا نام گرکان به صورت معرب «جرکان» نوشته شده‌است. هر رُستاق عبارت است از چند طسوج بوده‌است و گرکان را طسوجی از رُستاق «ورّه» نوشته‌است. طسوج به مجموعه‌ای از چند روستا گفته می‌شده‌است و به دیگر سخن: هر چند روستا یک طسوج را تشکیل می‌داده‌است.

آثار تاریخی گرکان

آثار فرهنگی که تاکنون از گزند حوادث گوناگون مصون مانده‌اند و از طرف سازمان میراث فرهنگی کشور مورد تایید قرار گرفته‌اند به قرار زیر است:

برج منزل استاد عبدالعظيم قريب

۱- مسجد جامع گرکان

۲- آب انبار مستشارالملک

۳- تکیه قدیمی (محل تعزیه و شبیه خوانی)

۴- برج و منزل عبدالعظیم قریب

در گرکان حمام‌های کهنه و نو و غسالخانه‌ای که در مظهر قنات کیوار با طاق آجری ساخته شده بود بر اثر بی توجهی ساکنان این چند سال اخیر در گرکان خراب و به کلی آثار آنها از میان رفته‌است.

لازم به ذکر است چهار بنای تاریخی که ذکر گردید توسط دکتر عبدالکریم قریب و بانوشتن نامه‌هایی به مراجع مختلف موجب حفظ آنها شده‌است و در حراست آنها توسط سازمان میراث فرهنگی کوشش فراوان نموده‌اند.

محل دیگری در گرکان (که تقریباً در شمال شرقی) وجود دارد به نام «درهٔ پی امامان» این دره به ویژه قسمتی از آن که جزو تختان (Terrace) رودخانه فصلی گرکان است از ماسه و سنگ تشکیل شده‌است از گذشته‌ای بسیار دور برای اهالی گرکان، محلی متبرک و مقدس مورد توجه بوده‌است و در آنجا برای برآورده شدن حاجات خود نذرهایی می‌کردند.

آتشکده‌های گرکان:

وجود آتشکده‌هایی در گرکان و روستاهای مجاور آن مانند آثار آتشکده «آذرکشسب» در ناحیه «فردجان» فراهان، که تا سال ۲۸۲ هجری قمری دایر بوده و قبرهایی از سفال که در گرکان و روستاهای دیگر یافت شده‌اند، ثابت می‌کند که پس از استیلای عرب بر ایران، زرتشتیان ایران، مدتها در مقابل آنان پایداری کرده‌اند و دست از مذهب و مراسم مذهبی خود بر نداشته‌اند. این موضوع را کوزه‌های سفالینی که در بسیاری از نقاط گرکان و نواحی اطراف به دست آمده‌است تایید می‌کند.

آیین و مراسم سنتی

مراسم ویژه‌ای در گرکان تا این اواخر به نام «آب پاشانک» انجام می‌گرفت. این مراسم بدین ترتیب بود که هر سال در روز اول تابستان (اول تیرماه) اهالی گرکان کاسه و یا جامی از آب تمیز را به سر و روی هر کسی که از جلو خانه‌اشان عبور می‌کرد می‌پاشیدند و این عمل را شگون و فال نیک می‌پنداشتند و هیچ کس، چه پیر و چه جوان، زن یا مرد از این عمل ناراحت نمی‌شدند و با خوشرویی با «پاشنده» آب (یا چانندهٔ آب) برخورد می‌کردند.

از طرفی می‌دانیم این مراسم، یعنی «آب پاشانک» یکی از مراسم سنتی زرتشتیان و آیین دوره ساسانیان است که در روز اول تیرماه اجرا می‌شده و «تیر» به عقیده زرتشتیان نام فرشته‌ا ی بوده‌است که نگهبان باران است.

از دیگر مراسم جالب توجه مراسمی است که اهالی گرکان و آشتیان و روستاهای دیگر نزدیک به گرکان، کوشش دارند که روز اول تیرماه به زیارت دو امامزاده‌ای که در روستایی در حدود ده کیلومتری گرکان به نام «آهو» قرار دارد برای زیارت بروند. دیگر مراسم معمول در گرکان مراسم عید نوروز است که با مراسم ویژه‌ای برگزار می‌شود

مشاهیر گركان

  • دکتر محمد قریب، پدر طب کودکان ایران
  • دکتر عبدالکریم قریب، پدر علم زمین‌شناسی ایران
  • استاد عبدالعظیم قریب گركانی، بنیانگذار ادبیات نوین فارسی
  • دكتر احمد قریب، (رئیس مركز پژوهشی سازمان انرژی اتمی ایران)
  • دکتر محمد حسن قرایی، ریاست دانشکده مخابرات
  • میرزا محمود مجتهد
  • شمس العلمای قریب
  • میرزا غلامرضا قریب گركانی
  • آخوند ملا محمد از خانواده عظیمائی
  • آخوند ملا فتح الله (سر سلسله خانواده ماجدی)
  • هرمز قریب رییس تشریفات دربار محمد رضا شاه پهلوی
  • میرزا محمد تقی مجتهد (برادر حاج شمس العلمای قریب)
  • شیخ عبدالحسین مجتهد عظیمائی كه رساله‌ای به نام «نورالهدایه» از اوست.
  • آیت الله احمد محسنی گركانی، نماینده ولی فقیه در استان مركزی و امام جمعه اراك
  • میرزا ابوالحسن مجتهد معروف به شریعتمدار كه در نجف میزیسته و در همانجا مدفون است.
  • استاد بدرالزمان قريب (عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي و متخصص فرهنگ و زبان هاى باستانى ايران)
  • حاج ملا محمد علی گركانی (پدر استاد عبدالعظیم قریب) وی شرح زندگانی ائمه اطهار (ع) را به سبك فردوسی و در حدود 20 هزار بیت به نظم درآورده است.





منابع

  • منبع: كتاب گركان، تألیف: دكتر عبدالكریم قریب، انتشارات: موسسه جغرافیایی و كارتوگرافی سحاب

موقعيت تاريخي و جغرافيايي شهرستان آشتيان





شهرستان آشتيان در 105 كيلومتري شمال شرقي اراك واقع شده و از دوره هاي پيشين تاكنون به تربيت رجال نامي و مردان برجسته معروف است و بسياري از ارباب قلم و صاحبان ديوان از اينجا برخاسته اند . از جمله : حاج مبرزا حسن آشتياني ,‌ عباس اقبال آشتياني ,‌صهباي آشتياني ,‌هدايت آشتياني و اسماعيل آشتياني (متخلص به شعله )

آشتيان مركب او مصوت بلند ، آ ،‌ واژه ‎” يشتي “ و پسوند مكان ”‌ ان “‌ است . يشتي واژه اي است وستايي از ماده كلمه يسنا به معني ستايش و نيايش و پرستش و فديه و قرباني كردن ،‌ وجود آتشكده هاي متعدد در اين منطقه كه مهمترين آنها آتشكده وره بوده است نشانگر آنست كه اين شهر در گذشته پرستشگاه و جايگاه قرباني بوده است .

در تاريخ قم آشتيان به صورتهاي ابرشتيجان ، براشتيجان ،‌ استجان ، اشتيجان ،‌ سيجان آمده است و مرحوم دهگان در تاريخ اراك آورده است : ”‌ ابر به معني فراز است و چون شهر جديد بر فراز ده مخروبه بنا شده ابر آشتيجان نام نهاده اند .“ ولي برخي نويسندگان معاصر صورتهاي مختلف را كه در تاريخ قم آمده است منطبق بر آشتيان نمي دانند .

شهرستان آشتيان داراي يك نقطه شهري آشتيان و يك بخش مركزي و 3 دهستان و 40 آبادي داراي سكنه مي باشد كه از اين تعداد 28 آبادي داراي 20 خانوار و بيشتر هستند . مساحت اين شهرستان 62/1460 كيلومتر مربع حدود 5 درصد از مساحت استان مي باشد .






آشتيان (شهر)








وجه تسمیه:
تنی چند از پژوهشگران، بی‎ارائة سند، اَبْرَشْتِجان (و نه اشتجان) مذکور در تاریخ قم را آشتیان پنداشته‎اند (دهگان، تاریخ اراک، 143، 144) و آنچه دربارة وجه تسمیة ابرشتجان در این کتاب آمده در ذیل آشتیان نقل کرده‎اند (سیفی قمی، 72-75). صرف نظر از افسانه‎ای بودن این وجه تسمیه، از تاریخ قم و دیگر منابع آشکارا بر می‎آید که ابرشتجان نه از نظر لفظ قابل تطبیق بر آشتیان است و نه از لحاظ موقعیت جغرافیایی. در تاریخ قم زیر عنوان «ذکر بارویی که به قم محیط بوده و نو و کهنه» از دیواری سخن به میان است که «یزدانفاذار رئیس ناحیت ابرشتاج» و چند تن از فرمانروایان محلی چون اسفید و پسرش، صفین، برای ایمن شدن از «لشکر دیلم» بر گرد دیه‎های قم برآورده بودند. (صص 33-35). از این سخن بر می‎آید که ابرشتجان و جَمکَران که دیواری آن دو را به هم می‎پیوسته و نیز دیگر دیهها و نواحی یعنی سرقت، جبل، کشویه، اسفرآباد، سعدآباد، قزدان، کَمیدان، مَزدِجان و جُمَر که باروی قم آنها را در بر می‎گرفته بایستی نواحی و دیه‎هایی نزدیک به هم بوده باشند. این سخن را متون مربوط به سده‎های اخیر و برخی آبادیها و محلات کنونی قم نیز تأیید می‎کنند. نام این دیه‎ها و جایها برخی عیناً و برخی با اندکی تصحیف در کتابچة تفصیل و حالات دارالایمان قم (تدوین در 1305ق/1888م) آمده است: «مزرعة غزوان ]احتمالاً تصحیف شدة قزدان[: از مزارع قدیم ... از نهر شهرستان می‎شود ... مزرعة جمکران ... طرف شرقی بلد در یک فرسخی واقع است ... مزرعة ابرستجان: (بر وزن بهمن نشان) ... در دامنة کوه یزدان که در نیم فرسخی شهر است واقع است ... مزدیجان: ... در حوالی شهر واقع است ... کمیدان: در جنب بلد واقع و از مزارع قدیم است ... جُمَر و سعدآباد: در زیر بلد واقع است» (افضل‎الملک، 79-83). علاوه بر این، تاریخ قم در «تفصیل سکک ابرشتجان» (یکی از رساتیق قم) از 11 محله و مزرعه نام برده که نام هیچ یک از قری و دیه‎هایی ناحیه‎ای که امروز آشتیان به شمار می‎آید، در میان آنها نیست حال آنکه در گفت‎و‎گو از «ضیعت‌ها و دیه‌های» وره (یا ورّه، یکی دیگر از رساتیق قم)، در کنار نام اشتجان از 35 «دیه وضعیت» نام می‎برد (صص 135، 138) که از آن میان می‎توان نام آبادیهای شهرستان آشتیان و نقشة جغرافیایی آن یافت (جهاد سازندگی، فرهنگ اجتماعی، 20-22؛ نقشة عملیات مشترک؛ دهگان، تاریخ اراک، 142، 143). بنابراین می‎توان گفت که شهرستان آشتیان حدوداً همان رستاق ورة کهن، و شهر آشتیان نیز همان اشتجان (اشتگان)، یکی از دیه‎های کهن وره است. ذکر نام روستاهای وره، فراهان و طبرس در کنار هم، زیر عنوان مضافات قم، در البلدان یعقوبی نیز این سخن را استوارتر می‎سازد (ص 49). اما اشتقالی که کسروی در وجه تسمیه و معنای واژة آشتیان پیشنهاد کرده (کاروند، 304؛ دهگان، گزارشنامه، 63-64)، از نظر زبان‎شناسی جای تأمل پذیرفتن آن مشکل است.
سیمای طبیعی: شهر آشتیان در جنوب خاوری کوه کلاهه و غرب کوه زیرگان (کوه مشرف بر روستای آمره و دهستان دستجرد، از شهرستان قم)، در سراشیبی تپه‎های مجاور رودخانة آهو، با خانه‎هایی مشرف بر یکدیگر (پله پله) واقع شده است (شناسنامة شهرها، نقشه؛ ناصرالدین شاه، 196، 197؛ فووریه، 389؛ کیا، یک). با هوایی سرد و خشک و زمستانهایی دراز. میزان باران سالانة آن از 200 تا 250 میلی متر در تغییر است. رودخانة آشتیان (آهو) از پیوستن دو شاخه شکل می‎گیرد. شاخة بزرگتر، رود آهو، از دره‎های کوه کلاه و کوه زیرگان سرچشمه می‎گیرد. رودخانة آهو که تنها در بهاران آب دارد، پس از گذشتن از میان شهر و تقسیم آن به دو نیمة شرقی و غربی به سوی جنوب جریان می‎یابد و پس از گذشتن از دیه‎های سیاوشان و دستجرده به کویر میقان می‎ریزد. آشتیان کوهستانی و دارای آب و هوای سرد و خشک و زمستانهایی دراز است (فرهنگ جغرافیایی، 15؛ نقشة عملیات مشترک؛ سدیدالسلطنه، 304؛ قریب، 15).
پیشینة تاریخی: کهنترین متنی که از دیه اشتجان (شهر آشتیان کنونی) سخن به میان آورده تاریخ قم (تألیف در 378ق/988م) است که زیر عنوان رستاق ورّه (حدوداً شهرستان آشتیان فعلی) و طسوج جوزه و جَرَکان (گرکان) از اشتجان و چند دیه دیگر از دیه‎های وره نام برده است. (صص 119، 139). از این تاریخ تا روزگار قاجاریه ٠1193-1344ق/1779-1925م) نامی از اشتجان یا اشتیان در متون تاریخی و جغرافیایی نمی‎یابیم (سیفی قمی، 19، 20). اگر آنچه را در تاریخ قم آمده، درست و دور از اشتباه کتابتی بدانیم، می‎توان حدس زد که اهمیت جوزه (یکی از دیه‎های دهستان دستجرد قم) و جرکان از اشتجان بیشتر بوده است. زیرا یکی از طسوجهای پنجگانة رستاق وره به این دو نام خوانده می‎شده است. در متون روزگار قاجاریه، خاصه سفرنامه‎ها، مکرر از آشتیان به عنوان قریه‎ای بزرگ یا قصبه‎ای آباد یاد شده: «آشتیان قریه‎ای است قصبه مانند و محلی است خاطر پسند از توابع بلوک فراهان ... محتوی است به قرب هزار خانة دلگشای و باغات فرح فزای ...» (شیروانی، حدائق‎السیاحه، 56؛ همو، بستان‎السیاحه، 41، 42). ناصرالدین‎شاه، آشتیان را آبادی کم‎آب و بادخیزی که خانه‎هایش «طبقه‎طبقه ساخته شده» توصیف کرده است (ص 389).



از آشتیان، خاصه در عهد قاجاریه، مردان ناموری در علم و دین و سیاست برخاسته‎اند. برخی از این بزرگان اینانند: میرزامحمدعلی بلبل آشتیانی، مستوفی اصفهان در روزگار صفویه که دفتری شعر به گویش آشتیانی (هـ م) از او به جای مانده (زنده در 1060ق/1650م)؛ میرزامحمدعلی آشتیانی، نمایندة دولت ایران (در عهد محمدشاه قاجار) در پیمان صلح با عثمانی در 1238ق/1823م؛ میرزاحسن آشتیانی (د 1261ق/1845م) مستوفی‎الممالک عهد محمدشاه و حاج‎میرزا‎آقاسی (مغدم، 124؛ خورموجی، 17؛ اعتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، 286)؛ میرزا‎یوسف مستوفی‎الممالک (د 1303ق/1886م)، صدراعظم دولت ناصری؛ حاج‎میرزا ‎محمدحسن آشتیانی (د 1319ق/1901م) از مجتهدین و مراجع بنام دورة ناصری و صاحب تألیفات بسیار که به پشتیبانی از تحریم تنباکو برخاست و مردم تهران در حمایت از او به قصر سلطنتی حمله بردند؛ شیخ‎مرتضی آشتیانی (د 1365ق/1946م) پسر او که پس از پدر مرجعیت روحانی یافت و از مخالفان دولت ناصری بود؛ میرزامصطفی آشتیانی، فرزند دیگر او (مقـ 1327ق/1909م) ملقب به افتخارالعلماء و از اطرافیان علی‎اصغر‎خان‎اتابک؛ حاج‎میرزا‎هاشم آشتیانی، فرزند دیگر او، حکیم، متکلم و فقیه، صاحب نامة رهبر در اخلاق، حاشیه بر منظومه و اسفار؛ میرزامهدی آشتیانی، (1269-1332ش/1953-1980م) صاحب حواشی بر منظومه، اسفار و فصوص (دانشنامه، ذیل آشتیانی؛ دولت‎آبادی، 2/7، 16، 30)؛ میرزامحمود آشتیانی، پسر شیخ‎مرتضی، فقیه زاهد عارف؛ اسماعیل آشتیانی فرزند دیگر شیخ‎مرتضی، نقاش معاصر (1271-1349ش/1970-1892م) شاگرد کمال‎الملک، متخلص به شعله (عربگل، 596)؛ عباس اقبال آشتیانی، محقق و مورخ معاصر (1314-1375ق/1896-1956م).
وضع کنونی: آشتیان شهری است کوچک با 1342 خانوار (سرشماری عمومی نفوس و مسکن، 4) و 4/3 درصد رشد جمعیت. میزان باسوادی 6/66 درصد است و این شهر در این زمینه، به ترتیب، پس از محلات، کمیجان، اراک و تفرش در مرتبة پنجم (در میان 16 شهر استان) قرار دارد. آشتیان دارای 4 دبستان (2 پسرانه، 2 دخترانه)، 3 مدرسة راهنمایی (2 پسرانه، یک دخترانه)، 2 دبیرستان (یک پسرانه و یک دخترانه) و بر روی هم 88 نفر عضو آموزشی و 1249 دانش‎آموز است. دیگر مراکز و امکانات بهداشتی، مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و رفاهی اینهاست: آب لوله‎کشی، برق، تلفن، یک بیمارستان 25 تختی، 3 درمانگاه، یک آزمایشگاه طبی، 5 داروخانه، 4 بخش تزریقات، 5 مسجد، یک کتابخانه با 721/4 جلد کتاب، 3 پارک، 4 ورزشگاه، آتش‎نشانی، کشتارگاه، یک جایگاه فروش نفت، بنزین و گازوئیل، یک عامل فروش نفت، یک مهمانخانه و 5 دستگاه تاکسی (شناسنامة شهرهای کشور، 2/جمـ). مردم همه بر مذهب شیعة دوازده امامی‎اند و زبان همگان فارسی است، جز روستاییان محله‎های کهن بخش غربی شهر (مازِری، لاق، سَرِدِی (دِه)، نیان دِی، مِیدَنگاه، آقا زیارت و محل چِناری) که به گویش آشتیانی، که به گویش آشتیانی، از گویشهای مرکزی ایران، سخن می‎گویند (کیا، یک).


مآخذ: نکـ آشتیان، شهرستان.
هادی عالم‎زاده آشْتیان، شهر و مرکز شهرستانی به همین نام از استان مرکزی ایران، واقع در ْ50 و َ1 طول شرقی و ْ34 و َ33 عرض شمالی (مفخم پایان، 7؛ آمارنامه، 27؛ در نقشة عملیات مشترک: ْ50 طول شرقی و ْ34 و َ31 عرض شمالی) در فاصلة 80 کیلومتری شمال شرقی اراک (مرکز استان مرکزی)، 120 کیلومتری جنوب غربی قم، و بر سر راه فرعی قم، گرکان و تفرش، با 1/2 کمـ2 مساحت و 447‘5 نفر جمعیت (سرشماری عمومی نفوس و مسکن، نتایج مقدماتی کل کشور، 4؛ شناسنامة شهرهای کشور، 28). 






 

آشتیان


آشتیان
آشتیان
اطلاعات کلی

نام رسمی: آشتیان
کشور: ایران 
استان: مرکزی
شهرستان: آشتیان
بخش: مرکزی
نام محلی: آشتیان
نام‌های قدیمی: آتشدان
مردم
جمعیت 8324 نفر
زبان‌های گفتاری: فارسی
مذهب: شیعه
جغرافیای طبیعی
ارتفاع از سطح دریا: 2109 متر

آشتیان یکی از شهرهای استان مرکزی در ایران است. این شهر همچنین مرکز شهرستان آشتیان است. آشتیان از شهرهای تاریخی ایران است چنان که نام این شهر که در واقع تغییر یافته آتشدان است در زمان زرتشتیان و ایران باستان نامگذاری شده‌است. این شهر در موقعیت جفرافیایی به طول ۳۴ و عرض ۳۳ قرار دارد.



۱ جمعیت شناسی
۲ نام
۳ جغرافیا
۴ سرشناسان
۵ جستارهای وابسته
۶ منابع

جمعیت شناسی
جمعیت این شهر در سال ۱۳۷۵، ۸٬۰۰۰ نفر گزارش شد. اما اکنون جمعیت آن گسترش یافته ‌است. عمده دلیل این افزایش جمعیت سیر جمعیت دانشجویان از سرتاسر کشور به دانشگاه آزاد این شهر است.



نام
شهر آشتیان در آغاز ابرشتگان و بعد ابرشتجان نام داشته. همین نام بعدها به صورت آشتیان درآمده‌است.[۱] نام ناحیه‌ای که آشتیان در آن قرار دارد در قدیم وَرَه (وَرَّه) بوده است.[۲]


جغرافیا
شهر آشتیان در منطقه‌ای سردسیر در حاشیه کوههای اراک و مشرف به ارتفاعات زاگرس از طرف غرب واقع گشته و به همین خاطر دارای آب و هوای نسبتاً سرد و کوهستانی در زمستان است و در تابستان ییلاق خوبی برای گردشگران است. یکی از روستاهای آن به نام آهو بوده که ییلاق آشتیان می‌باشد.

آب آشامیدنی شهرستان آشتیان سالهای زیادی از مسائل مهم و بغرنج شهرستان آشتیان به حساب می‌آمد که در سالهای اخیر برطرف شد.


سرشناسان
سید جلال الدین آشتیانی فیلسوف و عارف نامدار معاصر
دکتر سعید کاظمی آشتیانی، رئیس پژوهشکده رویان
میرزا حسن آشتیانی، از علمای موثر در تحریم تنباکو
عباس اقبال آشتیانی، ادیب
دکتر محمد مصدق،نخست وزیر
آشتیان دارای دانشگاهی بزرگ و تازه تأسیس است که آرامگاه پدر علم زمین شناسی ایران دکتر عبدالكريم قریب گركاني در ورودی دانشگاه جای گرفته است.


موقعیت جغرافیایی
شهرستان آشتیان

منابع
↑ حقیقت، عبدالرفیع، فرهنگ تاریخ و جغرافیایی شهرستان‌های ایران، تهران: انتشارات کومش، ۱۳۷۶، ص۳۲

 


شاهزاده احمد روستاي کوهين




اين بنا در دوران صفويه (قرن دهم هجري ـ شاه طهماسب) بنا شده، جزء آثار ملي به ثبت رسيده است.
بنا به روايتى صاحب مدفن، از از نوادگان امام موسي كاظم (ع)، امام هفتم (ع) است، ولى بين پسران آن امام فقط يک نفر بنام احمد وجود داشته که آن هم به نام شاه چراغ در شيراز مدفون است.

ظاهراً مدفون اين بقعه بايد «ابوعبدالله احمدبن موسى الابرش بن محمد بن موسى ابى السبحه بن ابراهيم المرتضي» باشد که سيدى صالح و با تقوى و نيکوکار بود.

بناى امام‌زاده، ‌مشتمل بر قبه، چند ايوان، حجره، غرفه، صندوق منبت‌کارى و صحن است. در ميانه بقعه، ضريحى مشبک است و در زير آن، صندوقى منبت قرار دارد.
اين صندوق، نفيس و آراسته به کتيبه‌هاى متعدد افقى و عمودى به خط ثلث مرغوبى است که در کمال مهارت منبت شده است و تنکه‌هاى آن قاب‌سازى و خوانچه‌بندى است.
اين آرامگاه در روستاى کوهين از توابع تفرش در سينه کوه واقع شده است و صحنى وسيع دارد.

مشاهده آلبوم عکس امامزاده ها

تور فرهنگی گردشگری 2 روزه تفرش

ت
دانشجویان دختر دانشگاه علامه طباطبایی
(30 آبان و 1 آذر 1387)
****************************************
تور دوچرخه سواری و طبیعتگردی سه روزه تفرش
با همکاری آژانس آخشیگان
(2 تا 4 آبان 1387)
بزرگترین درخت گردو
شب در کمپ پای آتش
کمپ در طبیعت
دوچرخه سواری در کوچه باغ های پاییزی
کوچه های قدیمی تفرش
****************************************
تور دوچرخه سواری و طبیعتگردی سه روزه
تفرش - روستای وفس (ابیانه استان مرکزی)
14-16 خرداد 87:
پل روستای آغچه قلعه
روستای وفس و استقبال و پذیرایی گرم دهیاران روستا
نمای زیبای روستای وفس از فراز تپه
در مسیر بازگشت به تفرش در کنار دریاچه کشه
****************************************
روز جمعه 20 اردیبهشت 87:
صرف صبحانه در سلف سرویس مجتمع توریستی پذیرایی مهتاب
****************************************
روز جمعه 13 اردیبهشت 87:
بازدید از آرامگاه پروفسور حسابی
نمای روستای تراران
****************************************

امامزاده هاى تفرش و فراهان




شاهزاده احمد: از نوادگان امام موسى كاظم (ع) مى باشد. اين بنا در دوران صفويه (قرن دهم هجرى ـ شاه طهماسب) بنا شده، جزء آثار ملي به ثبت رسيده و در روستاى كوهين قرار دارد.




امامزاده ابوالعلى مهدى: مهدى بن محمد از نوادگان امام جعفر صادق (ع) مى باشند. ساخت اين بنا كه به دوره ايلخانى (٩٨٤ ه.ق) باز مي گردد، به دلايلي به طور كامل به پايان نرسيد. از نظر معمارى قابل توجه است و جزء آثار ملى به ثبت رسيده است. در محوطه آن يك درخت چنار كهنسال قرار دارد. ورودي بنا يك درب چوبى قرار داشت كه روى آن تماما از آيه هاى مختلف كنده كارى شده بود، تاريخ ساخت اين درب نيز ١٠٧٣ ه.ق مى باشد.







مسجد جامع ششناو: اين بنا در دوران سلجوقيان (قرن ششم هجري) احداث گرديده و جزء آثار ملي كشور به ثبت رسيده است. علت انتخاب نام " ششناو " وجود قناتى است كه از زير مسجد جريان دارد و در قديم جهت تقسيم آب به محلهاى مختلف، توسط شش عدد ناو سر ريز مي شد و جريان پيدا مى كرد. در كنار قنات يك درخت چنار كهنسال نيز قرار دارد.












امامزاده محمد: اين مكان محل دفن محمد بن حسن افطس بن على اصغر بن امام زين العابدين (ع) مى باشد؛ در دوران صفويه (قرن دهم هجرى ـ شاه عباس دوم) بنا شده و جزء آثار ملى به ثبت رسيده است.












امامزاده قاسم: اين بنا مدفن قاسم بن حمزه بن امام موسى كاظم (ع) و حمزه بن على بن حمزه مى باشد. در دوران صفويه (قرن دهم هجرى) بنا شده و در روستاى كهك قرار دارد.
در كنار اين بنا يك درخت چنار كهنسال قرار دارد و جزء آثار ملى به ثبت رسيده است.



بى بى ستين: اين بنا به طور كامل بازسازي شده و اطلاعات چندانى از تاريخچه بنا و همچنين فرد دفن شده در اين مكان در دست نيست.
فقط اين كه بى بى ستين يكى از شش دختر ابوالعلى مهدى از نوادگان امام جعفر صادق (ع) مى باشد و در قرن پنجم هجرى فوت كرده است.
در تفرش به اين مكان " در بى بى " نيز مي گويند.






تكيه زاغرم: اين بنا با خشت و كاه گل و تيرهاى چوبى بنا شده و از نظر معمارى قابل توجه است. در دوران قاجاريه (١٢٧٤ ه.ق) بنا شده و جزء آثار ملى به ثبت رسيده است.

امامزاده قاسم / کهک تفرش
امامزاده حسن افطس / اسفين - فراهان
امامزاده سرآبادان / سرآبادان
امامزاده عبدالله / تبرته - فراهان
امامزاده احمد / کوهين
امامزاده اسماعيل / دارستان - فراهان
امامزاده يحيى / فرک
امامزاده محمد / فم - تفرش
امامزاده حسين / نظام آباد - فراهان
امامزاده آهنگران / آهنگران - فراهان
امامزاده ساريه خاتون / جفتان
امامزاده عبدالله / فارسيجان - فراهان
امامزاده حسين / نقوسان
امامزاده عبدالله / ونک
امامزاده عزير / دينيجرد
امامزاده احمد بن على / زلف آباد
امامزاده بى بى طاهره / طاد
امامزاده بى بى ستين / ترخوران - تفرش
امامزاده اسماعيل / فسنجان رودبار
امامزاده مهدى ابوالعلى / ترخوران - تفرش
امامزاده قاسم / شاهواروق
شاهزاده على اصغر / شهراب
امامزاده کبوران / کبوران
امامزاده حامد و محمود / بازرجان

تاریخچة فراهان





 

منطقه فراهان در گذشته جزء ناحيه كوهستاني پهناوري بوده است كه يونانيان آن را مديا[1] كه به معني معبر ارتباطي باشد به كار برده اند ولي جغرافي نويسان اسلامي آن را جَبَل يا ايالت جِبال يا بلاد جِبال گفته اند.[2]

فراهان در ماقبل تاريخ: فراهان از دورانهاي پيش از تاريخ و شايد قبل از مهاجرت آريايي ها به ايران داير بوده است. بعضي سفالهاي تپه هاي قديمي روستاهاي كودرز (كوزدر يا كوژدر)، مجد آبادنو فارسيجان، روستاي محسن آباد (حروران)، ماستر با احتمال قريب به يقين از روستاهاي قبل از تاريخ مي باشند و نقاشي هاي نئولتيك (حجر جديد) يا زلي كمر[3] زنگارك و نقاشي هاي اطراف كوه لره كه نمايشگاهي از نقاشي هاي حجر جديد است و بعضي از غارهاي مسكوني منطقه و غار قلعه جوق پيدايش فراهان را همزمان با دوره غارنشيني و دوره كوچ نشيني بشر مي دانند و متجاوز از 5000 سال حدس زده مي شود.

علاوه بر اين بعضي از استنادهاي تاريخ قم تأسيس بعضي از روستاها را به دوره اساطير شاهنامه و يا بعضي از شاهان ساساني ارجا مي دهند. فراهان را فراهان بن همدان بنا كرد. در ترهت القلوب حمدالله مستوفي، فراهان را طهمورث بنا كرد. فارسه را فارس بن فراهان بنا كرد و اسكن را ركن بن همدان. ابن مقفع مي گويد اين ديه را بلاش بن فيروز اشكاني بنا كرد بورقان را پوژاندختر كسري، ولا شجرد را والان بن فراهان اكبر بنا كرد. طَبرِش بنا به گزارش ابن مقفع: ضعيتهاي آن را طبرش بن همدان بنا كرد. ابرشتيجان (آشتيان) را اردوان پسر بلاش بنا كرد.

ميلاجرد را ميلاد بن جرجين (گرگين) 1-79

كمج، كي بن ميلاد اين ديه را بنام خود بنا كرد. طريز [آباد] ناهيد ابن ديه را بنام ناهيد دختر جودرز نام نهاده اند كه محل چراي گله هاي گوسفند بود.



آمره كيخسرو ملك آنرا بنا كرد خاصه خود و آتشكده او بود 1-68

روايت كرده اند كه طريز ناهيد 12 سهم بوده است. از ضعيتهاي همدان و آن كاريز كم آب بوده است پس باير شده و اين ديه از آن مردمي بوده است به نام او سلمه از اهل همدان يك چشم و همه وقت از قلت دخل و گردني خراج آن شكايت كرده است. حسن بن محمدبن عمران بن عبدالله بن سعد اشعري از او بخريد و كاريز نو بر زمين ديه ورزنه ايوب از بهر آن پديد كرد چون ايوب پسر موسي اشعري صاحب جوسوق و ميدان بروز كه صاحب ورزنه بود حسن را از كندن آن كاريز و بيرون آوردن آب آن منع كرد 1-85 (دوره اسلامي)

فرابه (برز آباد)[4] اين ديه را فرابه بنا كرد او مردمي بود از ملوك كابل ملك اعظم بر او خشم گرفت و از پيش خود براند اما با جماعتي از حواشي و مماليك و خدمتكاران خود از پيش او بيرون آمد و آمد تا بزمين قم و بدين موضع فرود آمد و اين ديه را بنا كرد و منزل ساخت و گويند آنرا فرابه بدين علت نام نكردند بلكه به سبب آن نام كردند كه آب آن بسيار بود فرابه يعني پر آبه برزآباد فرابه آنرا بنا كرد. 1-65

جرسق، (شايد ساروق) اردشير بن بابك بفرمود تا اين جرسق را ميان روقان و خانشاه بنا كردند تا منظره باشد براي كسي كه در روقان بنشيند بعد از آنكه بنا نهادند نام نهادند نجانشاه 1-70

وسكان، راوي گويد كه سبب بناي آن بود كه اردشير روي از اصفهان با پس كرد بعد از آنكه شر فناه ملك اصفهان را بكشت و اين شهر از جمله ملوك طوايف بوده است (ملوك الطوايفي) و ملوك طوايف آن كساني اند كه اسكندر بريشان مالك شد و ايشان را ملوك طوايف نام نهاد پس بسبب آنكه اسكندر بر هر يكي ناحيتي مالك بود و طوايف بحسب لغت نواحي باشد اردشير بموضع نياستر [شايد ماستر] قاسان فرود آمد و نياشر بنا كرد پس از آنجا رحلت كرد و بموضع خانشاه فرود آمد و پس از فرود آمدن به بناي آن فرموده بود و اردشير در آن حالت بركنار وادي قمرود نزول كرده بود و چون اردشير بر لشكر همدان و ري را شكست داد در خانشاه كمان و تير بفراست و تيري بينداخت بحد قريه هبرد بموضع سكسان بيفتاد و رودخانه ميانه آن و ميانه خانشاه جاري بود پس اردشير بفرمود تا در آن موضع كه تير بر زمين آمد ديهي بنا كنند و آتشكده سازند پس بحكم و فرموده او سكانرا بنا نهادند و در آن آتش برافروختند. راوي گويد اين موضع را از براي آن سكان نام نهادند كه چون اردشير ببناي آن فرمود و آنرا گفتند كه در كدام موضع بنا نهيم گفت افرا سرا كان يعني بر سر كوهي كه از آن رودخانه مي آيد و اين ديه را بنا كردند و سركان نام نهادند پس مردم به مرور ايام گفتند سكان داده، اين ديه را ريز ديه بنا كرده است صاحب قلعه كه بر كوه خوشترست و آنرا قلعه ريزان پشن مي گويند و آن بواسطه بلندي بر ناحيت دور آخر و فراهان مشرفست و راوي گويد هيچ كس بر فتح اين قلعه قادر نبود بواسطه حصانت و محكمي آن چون افراسياب بر ايرانشهر[5] غلبه كرد قصد اين قلعه نمود و ريز ديه كه صاحب قلعه بود درها را بر روي اسفنديار بست و اسفنديار نتوانست قعله را فتح كند پس از مدتي شب هنگام ريز ديه قاطري چموش را مهيا كرد و پوستهاي خشك و كهنه بر او آويختند و در بين سپاه افراسياب رها كردند چون اسبان اين صدا را شنيدند فرار كردند و ترس در لشكر افراسياب افتاد و تصور كردند كه از قلعه بر آنها شبيخون زده اند لشكريان با شمشيرهاي آخته بر همديگر تاختند و در تاريكي شب همديگر را بقتل رساندند و به اين طريق فرمانده ريز ديه از شر سپاه افراسياب خلاص يافت و اين قلعه را كه به نزديك روقان است گويند بهمن بن رستم بنا كرده است 1- 70

مزدجان (فردجان فردقان) مردي از عجم به نام مزده آنرا بنا كرد و مزده ديه نام نهاد بعضي گويند بهرام كور بنا كرد و آنرا قلعه ريزان پشن مي گويند و آن بواسطه بلندي بر ناحيت دور آخر و فراهان مشرف است 1-71

اسكن، برادر فراهان ركن بن همدان آنرا بنا كرد.

بهبوداناباد، بهبود بن همدان آنرا بنا كرد.

جوخواست، جو خواست بن خراسان آنرا بنا كرد بنام خور باز نهاده و لا نجرد، والان بن فراهان آنرا بنا كرد.

وارود زني گوسفندان را به اين بيابان مي چرانيد و كودك خرد با خود همراه داشت گرگ آن كودك را برگرفت و در بيابان نهاد و آن زن در پي گرگ مي دويد و فرياد مي زد وارودا يعني واي پسرم ص 78




رستاق صرم كه 6 ديه است و مجموع اين 6 ديه سهليه و جبليه صد فرسخ بوده است از آنجا كه خوره (خوره آباد)، بنا كننده خور بن اروند بر سه جريب زمين بدين ديه كوشكي (قصري) بنا نهاد و اساس بنياد آن از قرار زمين گرداگرد اين پشته مي گز به درازا و 40 گز به پهنا و 7 گز گوشهاي چهار گانه اين كوشك كوشكي بنا كرده است رفيع در ازاي آن 30 گز بر پشته بنا نهاده است و گويند كه وزن هر خشتي كه در اين عمارت بكار مي برده اند سي من است و برابر اين كوشك بر سر كوهي كه آنرا كوه خور گويند و آن كوه چنان بلند است كه هيچكس قادر نيست كه بر آنجا رود. جوسقي (قصري) بنا كرده است مثل مناره در ازاي آن سي گز و بر سر آن نيزه دراز نشانده است و بر سر آن دو سر آويخته است يكي منع برق و سرما مي كند و يكي منع بادها و از يك جانب اين ديه موضعت كه آنرا سلم ور گويند بر سر كوهي بلند كه آن دري بوده است اسكندر آنرا خراب كرده است و برابر اين كوه چشمه است و آب آن گرم كه هر كسي را كه بيماري و علّتي سرد باشد يا بادي در اعضاي او باشد چون خود را بشويد شفا يابد و كساني كه گز (كچل) و علتي سرد بودي بدين چشمه قصد ميكردند و بدين آب غسل مينمودند شفا مي يافتند. 1-67

و برون تركي امير قم بر اين چشمه و سال 288- 283 كاروانسرا اين بنا نهاد براي فرود بيماران و درمان آنها

مزارع خوراهاباد (فراهان سفلي): جنداب و جوروگران و اسحاقاباد (و خوراهاباد را دو كاريزست يكي را پاد گويند و يكي را مهربن.

همداني در كتاب خود آورده است كه صرم از ناحيت قم است و اهل آن ديه را مهره است دعوي مي كنند كه طلسم سرماست چون فصل ربيع (بهار) باشد و ترسند كه كشت ايشان و ميوه هاي ايشان از سرما نقصان يابد اين مهره را بيرون آرند و بر سر نيزه بندند كشتهاي ايشان بد است بمانند و هيچ نقصاني در آن واقع نشود و سرما در آن اثر نكند.

دارستان، داراي بن دارا بنا كرد و آنرا بدين نام نهاده است و گويند كه بدين ديه درختان بسيار بوده است و بدين سبب آنرا دارستان نام كرده اند گرچه نامي از اين دولت كه قاعدتاً در طسوج كوزدر بوده است در تاريخ قم قيد نشده است. 1-84

ورزنه، باني (فراهان سفلي) و مشك آباد مشخص نيست گويند كه زمين آن 100 جريب بوده است از آن صد كس و هر كسي را يكي و بسيار آب بوده است چنانچه هر جريبي آنقدر حاصل شده است كه صاحبش بدان معاش كرده است. 1- 68

درباره بناي مزدجان (فردقان) تاريخ قم – ص 62 خواجه مزده بر مزده خشم گرفت و گفت تو آنچ مشهور و معروفست بنام خود بنا كرده كه آن مدينه و ديه است و جوي آب كه بغير از خواص كسي آنرا نمي شناسد و نمي داند بنام من باز خوانده و مزده را بدين سبب بكُشت و نام مزده مملوك بر مزدجان افتاد در كتاب سيرالملوك بحجم آورده اند كه باروي شهر قم و مزدجان بهران جور بنا كرد.

تعداد زيادي از روستاهاي مذكور كه زماني بناهاي آباد بودند ولي از گزند روزگار امروزه هيچ نامي از آنها نيست شايد به صورت مخروبه يا مزرعه يا قناتي به همين نام شدت داشته باشد در تاريخ قم هيچ نامي از ساروق برده نشده است ولي در كتب ديگر از اين روستا مطالبي است كه به علت قدمت اين روستا و جذابيت هاي متن بد نيست كه اين پيشينه روستا را در گذشته هاي دور بررسي كنيم.

بدين گونه دارا به ساختن همدان فرمان داد و در ميان كوشكي بزرگ و مشرف كه سه نما داشت بساخت و آن را ساروق نام كرد و كاركنان را در ساختن آن به شتاب واداشت بدين سان در اين قمر سيصد نها نگاه براي گنجينه و دارايي دارا ساختند و آن را هشت در آهنين برپاي داشتند همه دو اشكوبي و دو لختي و هر اشكوب به بلندي دوازده گز آنگاه دارا همه دارايي و گنجينه ها و خاندانش را به همدان بياورد و پرده گيان ويژه را در همان كوشكي كه ساروقش نام كرده بود جاي بداد، و خواسته ها و گنجينه هايش را در آن نهانگاهها نهان بكرد و دوازده هزار تن به نگهباني شهر بگماشت.[6]

--------------------------------------------------------------------------------

[1] - Media به معناي رسانه يا معبر ارتباطي

[2]- سيري كوتاه در تاريخ تفرش و آشتيان، مرتضي قمي ص 20، انتشارات امير كبير، سال 1361

[3]- YAZli – KAMAR

[4]- شايد به منظور برز آباد نباشد زيرا اين اسم در ساير روستاهاي قم هم بوده است.

[5]- مقصود كشور ايران است

[6]- مختصر البلان ص 37

آتشکده پَردَغان - فراهان




بخشی از بازماندهٔ احتمالی آتشکده پردغان، فراهان

عکس از غیاث آبادی،
بازماندی در پیوند با مزدکیان فراهان

رضا مرادی غیاث آبادی

ابن فقیه همدانی در «مختصرالبلدان» (اوایل سده چهارم هجری) و حسن قمی در «تاریخ قم» (از اواخر سده چهارم هجری) آورده‌اند که در روستای «فردجان» آتشکده‌ای بزرگ و کهن با باروهای بلند و قلعه مانند وجود داشته که در زمان حاکمیت حجاج بن یوسف و خلافت عبدالملک بن مروان (اواخر سده یکم هجری) به این روستا یورش آوردند و پس از تسخیر آبادی، درهای زرین آتشکده را کندند و برای کعبه به مکه فرستادند. در این منابع همچنین آمده است که آتشکده فردجان بار دیگر در سال 288 هجری قمری به فرمان امیر قم به نام «بیرون ترکی» با منجنیق و عراده ویران و تباه شد و دیگر هیچگاه رونق نگرفت (نقل به مضمون از: ابن فقیه، ص 75؛ قمی، فصل هفتم).

نام فردجان در تعدادی دیگر از متون جغرافیای تاریخی سده‌های میانه آمده است. یاقوت حَمَوی در «معجم البلدان» (اوایل سده هفتم هجری) اشاره‌ای کوتاه به قلعه فردجان در فراهان کرده و ابن خلدون نیز قلعه فردجان را پناهگاه علاءالدوله کاکویه (حاکم غزنوی اصفهان که بعدها اعلان استقلال کرد) به هنگام حمله سپاه مسعود غزنوی می‌داند (ابن خلدون، ص 543).

در تمامی منابع، جز توصیفی کلی از محل روستا، قلعه و آتشکده در محال فراهان، هیچگونه نشانی دقیقی از محل آن داده نشده است. به ویژه که بسیاری از نام‌ها در گذر زمان دچار تطور و تعریب شده و شکل اصلی آنها از دست رفته است.

نام «فردجان» در متون گوناگون به شکل‌های متفاوتی نوشته و ثبت شده که از آن جمله است: «فوردجان»، «فردغان»، «فردکان» و حتی «مزدجان». شاید ضبط مزجان ناشی از اشتباه کاتب بوده باشد، اما پیوند و وابستگی این آتشکده به مزدک بامدادان در گزارش‌های ابن فقیه از متوکلی باز شناخته شده است. در این گزارش که مفهوم آن چندان روشن و آشکار نیست، به پیشنهاد مزدک به قباد برای برافروختن سه آتشکده بزرگ بجای شمار فراوانی آتشکده‌های بی‌حاصل اشاره شده است و اینکه آتش آذرگشسپ آذربایجان پس از جان باختن مزدک ناپدید شد و مردم آن آتش را در آتشکده فردجان یافتند (ابن فقیه، ص 77).

جای این روستا و آتشکده و قلعه برای همیشه فراموش شده بود تا اینکه در تابستان سال 1373 یکی از هم‌ولایتی‌های پژوهشگر بنام آقای علی محمودی فراهانی خبر داد که به احتمال بازمانده‌های این آتشکده و قلعه در کوهستان‌های شمال فراهان با همت هم‌ولایتی دیگری یعنی استاد محمد رضا محطاط شناسایی شده است. از آنجا که فراهان یکی از معدود مناطقی است که می‌توان نمونه‌های متنوعی از اقوام، ادیان و زبان‌ها را در آن مشاهده و بررسی کرد، آقای محطاط به هنگام پژوهش‌های میدانی خود در باره زبان تاتی با روستای «پَردَغان» و آثار نهفتهٔ تازه پیدا شده در آن آشنا می‌شود.

روستای «پردغان» که با همین تلفظ در میان مردم محلی متداول و تلفظ «فردجان» معرب شده آن است، در کوهستان‌های شمال فراهان جای دارد. برای رسیدن به آنجا ابتدا می‌باید در جاده پَرمَن /فرمهین (در 40 کیلومتری شمال اراک) به سوی کمیجان رفت و پس از رسیدن به روستای «خِنِجین» که در میانه‌های این راه واقع است، به راهی فرعی و صعب‌العبور پیچید که به سوی شمال شرقی می‌رود. این راه کوهستانی و ناهموار پس از دوازده کیلومتر به روستای پردغان می‌رسد.

این روستا اکنون جمعیت اندکی در حدود پنجاه خانوار دارد که ترک زبانند و به باغداری، کشاورزی و گله‌داری می‌پردازند. کمترین امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی در این روستای دورافتاده وجود ندارد. روستا در وضعیت بن‌بست قرار دارد و از راهی که بدان می‌رود، نمی‌توان به جای دیگری رفت. از کنار روستا، رودی پرآب و بسیار خنک و زلال می‌گذرد که در ادامه به رود قره‌چای می‌ریزد. در بالاتر از این منطقه، رود دیگری به نام «مزدقان/ مزدکان» جاری است که با نام روستا و نام مزدک قابل مقایسه و تطبیق است. چشم‌انداز و طبیعت روستا بسیار زیبا و به دلیل وجود کوهستان‌های بلند و دره‌های عمیق، باشکوه و تماشایی است. نگارنده در دامنه کوهستان‌های پردغان، گیاه مقدس «هوم» (در اوستایی: «هَـئـومَـه») را نیز به هر دو شکل سبز و زرین دیده است.

چنانکه گفته شد، مردمان پردغان گله‌دار هستند و همهٔ آنان آغل‌ها و زاغه‌هایی برای نگهداری حیوانات دارند. زاغه‌ها، محلی برای نگهداری حیوانات در فصل سرد زمستان است که در زیر زمین کنده می‌شوند و راهی شیبدار و تند برای رفت‌وآمد دارند. زاغه‌ها بنا به طبیعت خود تاریک هستند.

یکی از زاغه‌داران روستا که مشغول کندن اطراف زاغه در زیر زمین بوده تا زاغه خود را وسیع‌تر کند، به آثاری از آجر و دیوار برخورد می‌کند. مرد روستایی، بدون آسیب رساندن به بازمانده بنای ناشناخته، زاغه را از سمت‌های دیگر گشاد می‌کند و در نتیجه چند متر از طول و بلندای این سازه آجری از زیر خاک بیرون می‌آید.

بخشی از بازماندهٔ احتمالی آتشکده پردغان، فراهان

عکس از غیاث آبادی، تیرماه 1384

سازه‌ای که اکنون هویدا شده، ظاهراً بخشی از یک ستون آجری بزرگ است. پلان این ستون به مانند چهار ستون استوانه‌ای بزرگ است که از پهلو به یکدیگر چسبیده و یک ستون منفرد خاجی شکل را به وجود آورده‌اند. از بخش بیرون آمده ستون که کمتر از نیمی از آن است، می‌توان تخمین زد که طول هر ضلع آن حدود سه متر و محیطی در حدود دوازده متر به خط مستقیم داشته است. چنین ستون عظیمی بی‌تردید می‌تواند از آنِ بنایی بسیار بزرگ باشد. بازمانده‌های این بنای بزرگ در زیر روستای پردغان قرار دارد و خانه‌های مردم بر روی آوار آن ساخته شده است.

ممکن است که این بنای بزرگ همان قلعه یا آتشکده فردجان باشد که در متون تاریخی از آن یاد شده است. اما به صرف گزارش‌های متون تاریخی نمی‌توان در بارهٔ کاربری واقعی این بنا اظهارنظر کرد و نیاز به کاوش و پژوهش‌های میدانی دارد.

نگارنده تاکنون چند بار از این محوطه بازدید کرده و امیدوار بوده تا در این سال‌هایی که از شناسایی یک بنای بزرگ در روستای پردغان می‌گذرد، گمانه‌ها و کاوش‌هایی برای دستیابی به بخش‌های وسیع‌تر بنا و آزادسازی قسمت‌هایی از آن انجام شود؛ اما تاکنون این کار آغاز نشده است.

--------------------------

منابع:

ابن خلدون، العبر- تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، جلد سوم، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375.

ابن فقیه همدانی، مختصرالبلدان، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1349.

زمانی نیا، مصطفی، کهن دیار فراهان- از سپیده دم تاریخ تا هزیمت خوارزم‌شاه، انتشارات کتاب سیامک، 1382. (این کتاب منبعی مفید برای آشنایی با گذشته فراهان و پیگیری مزدکیان و خرمدینان فراهان است.)

قمی، حسن، تاریخ قم، تصحیح سید جلال‌الدین طهرانی، چاپ دوم، انتشارات توس، 1361.

فراهان

عرفي فراهان

شهرستان مصفاي تفرش ( Tafresh) واقع در استان مر کزي در 222 کيلومتري جنوب غربي تهران در مختصات جغرافيايي 34 درجه و 41 دقيقه عرض شمالي و 50 درجه طول شرقي از گرينويچ و در ارتفاع 1878 متر از سطح درياهاي آزاد در دامنه كوه هاي تفرش به صورت ته يك كاسه واقع و به وسيله ارتفاعات كاملاً احاطه شده است.

شهرستان تفرش از ديدگاه تقسيمات کشوري داراي دو بخش است به نام بخش مرکزي به مرکزيت شهر تفرش (Tafresh) و بخش فراهان (Farahan) به مرکزيت شهر فرمهين.

فراهان در دشت كاملا مسطحي قرار گرفته و قدمتي ديرينه دارد، چنان كه زماني آتشكده آذرگشسب (يكي از سه آتشكده معروف ساسانيان) در روستاي فردجان فراهان قرار داشته و «تل ماستر» در نزديك آن از مناطق سيزده گانه قباد ساساني بوده است.

اهان، زادگاه مردان نامور و رجال نامي تاريخ ايران و شاعران معروفي از قبيل :

· ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني (صدر اعظم محمد شاه)
· ميرزا تقي خان فراهاني (امير كبير)
· اديب الممالك فراهاني
· فخرالافضل مولانا جلال الدين جعفر فراهاني (شاعر عارف)
· ميرزا عيسي قائم فراهاني (وزيرشاعر)
· اديب الممالك فراهاني (شاعر)
· محمد حسين فراهاني (نويسنده و شاعر)
است

تفرش شهرستان
52219 جمعيت شهرستان
37314 جمعيت روستايي
14905 جمعيت شهري
فراهان مرکزي بخش
فرمهين تفرش مرکز بخش
25957 26262 جمعيت بخش
23607 13707 جمعيت روستايي
2350 12555 جمعيت شهري
فشک فرمهين کوپناه رودبار خرازان بازرجان دهستان
8642 14965 2097 5167 1736 4707 جمعيت روستايي
فشک فرمهين شهراب جفتان خانک بازرجان مرکز دهستان
فرمهين تفرش شهر
2350 12555 جمعيت شهري

۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

آقا محمد صادق بن سيد فضل‌الله هجري تفرشي



آقـا صادق تفـرشی - آقا محمد صادق بن سيد فضل‌الله هجري تفرشي

نامش صادق بود چون از سوی پدرسلسله نسبش به امامزین العابدین (ع)میرسید اوراآقاصادق می نامیدند.

درسال 1065خورشیدی در قریه طرخوران تفرش متولدشد پدرش سید فضل اله نام داشت وخواهر زاده آقا مومن تفرشی( از عرفای والامقام آن روزگار که مقبره اش در ضلع شرقی میدان باغ ملی قرار دارد) بود وی از دوران نوجوانی در محضر آقا مومن تفرشی مقدمات علوم دینی رافراگرفت وبرای کسب مدارج بالاتربه قم و اصفهان رهسپار گشت.
اودراصفهان درمحضر مولانا محمدصادق اردستانی که از فیلسوفان زمانه بودبه فراگیری علوم واخلاق پرداخت طوریکه از شاگردان تراز اول ومورد توجه خاص استادش گردید به طوری که نادرشاه افشاراورا برای تعلیم وتربیت فرزندش رضاقلی میرزا افشار برگزید.
وی از جمله مردان گمنام شعر وادب ودانش ایران وعارف به حقایق دینی وحکمت الهی بودوسرآمد روزگار خوددرعلم وادب بود که معاصرینش اورا  به فضایل وکمالات ستوده اند.


مدتها به کار تعلیم درحکومت نادرشاه بود تا اینکه غضب وسوءظن نادرشاه بر فرزندش دامن آقاصادق را هم گرفت ودراین ماجرا شکنجه های زیادی را متحمل شداما سرانجام نادرشاه به اشتباه خود پی برد وآقاصادق از مخمصه رهایی پیدا کردومورد دلجویی نادر قرارگرفت.
مجموعه آثار آقاصادق شامل:صبا نامه-گل وبلبل- شهنشاه نامه-ملوک عجم-آیینه عبرت-آتشکده -خسرونامه-سوزوگداز و هجران نامه که گردآوری ودر سال 1350 منتشر شده است.
وی در اواخر دوران نادرشاه راهی خراسان شدوچند سالی رادر آنجا سپری کرد ودر اوایل حکومت کریمخان زنددرسال 1145خورشیدی به عزم تفرش حرکت کرد ودر راه در شهرری درگذشت ودر حضرت عبدالعظیم دفن گردید.

شاهنامه صادق : آقـا صادق تفـرشی که در سده‌ی دهم هجری می‌زیسته، فشرده‌ی تـاریخ ایـران، از گاه کیومرث تا خلافت بنی‌امیه و آغـاز نهضت‌های ملی ایـرانیان را به نظم کشیده است. شاهنامه صادق، دارای ده هـزار بیت است.

عکسها: نمونه کتاب سوزوگداز (راست) و آتشکده 



آقا حسینقلی فراهانی




آقا حسینقلی فراهانی فرزند کوچک‌تر آقا علی‌اکبر فراهانی - بزرگترین و معروفترین نوازنده ی تار و سه تار دوره ی قاجاریه

آقا حسینقلی (۱۲۳۰، تهران - ۱۲۹۴، تهران)، از نوازندگان سرشناس تار اواخر دوران قاجار بود. او فرزند کوچک‌تر آقاعلی‌اکبر خان فراهانی قدیمی‌ترین نوازنده معروف تار دوره ناصرالدین‌شاه بود. آقا حسینقلی شاگرد برادر بزرگ خود میرزا عبدالله بود. سپس شاگرد آقا غلامحسین شد.

آقاحسینقلی، در یک سفر به همراه تعدادی از نوازندگان و یک خواننده برای پر کردن صفحهٔ گرامافون به پاریس رفت و تعدادی اثر ضبط کرد.

دو فرزند او، علی‌اکبر شهنازی و عبدالحسین شهنازی نیز بعدها از نوازندگان سرشناس تار شدند.



 
ردیف آقا حسینقلی، که توسط فرزند بزرگش، علی‌اکبر شهنازی روایت و ضبط شده، یکی از ردیف‌های معروف موسیقی ایرانی است.

آقا حسینقلی، در سال ۱۲۹۴ خورشیدی (۱۳۳۴ هجری قمری) درگذشت.

از شاگردان او می‌توان درویش‌خان، علینقی وزیری، مرتضی نی‌داوود، یوسف فروتن و پسر بزرگش، علی‌اکبر شهنازی را نام
برد.



علی‌اکبر شهنازی - نوه آقا علی‌اکبر خان فراهانی بزرگترین و معروفترین نوازنده ی تار و سه تار دوره ی قاجاریه

علی اکبر شهنازی (۱۲۷۶، تهران – ۱۳۶۳، تهران) موسیقی‌دان ایرانی و نوازندهٔ سرشناس تار بود.

علی‌اکبر خان شهنازی روز عید قربان سال ۱۲۷۶ خورشیدی در تهران، خیابان عین‌الدوله کوچه نصیر حضور در خاندان هنر به دنیا آمد. چون در روز عید قربان به دنیا آمد، به وی حاجی علی اکبر خان یا حاجی مطلق می‌گفتند.

آقا علی‌اکبر خان فراهانی پدربزرگش، آقا حسینقلی پدرش و میرزا عبدالله فراهانی عمویش بود. عموی پدرش آقا غلامحسین از نوازندگان تار و استاد پدرش بود. پسر عمویش استاد احمد عبادی نوازندهٔ سه‌تار، دو برادر کوچک تر او محمد حسن و عبدالحسین شهنازی نوازندگان تار و همسران خواهرانش، باقر خان نوازنده کمانچه و رضا خان نوازنده تار بودند. تحصیلات خود را در مدرسه‌های سن لویی، اشراف و سعادت به پایان برد.

علی‌اکبر شهنازی، آموزش تار را از سن ۸ سالگی نزد پدرش آغاز کرد و در مدت ۶ سال ردیف موسیقی ایرانی را از پدرش
آموخت. و مدتی از محضر درویش خان بهره برد. اولین صفحه‌اش را با جناب دماوندی در سن ۱۴ سالگی در بیات ترک و
افشاری در تهران ضبط کرد. پس از درگذشت پدر در سال ۱۲۹۴، او در سن ۱۸ سالگی جانشین پدرش شد و آموزش شاگردان پدرش را به‌عهده گرفت. در سال‌های دههٔ ۱۳۰۰ معروفترین نوازندهٔ تار در تمام محافل هنری بود. در اواسط ۱۳۰۵ به دعوت کمپانی هیز ماسترز ویس صفحاتی از او با آواز اقبال ضبط گردید. در سال ۱۳۰۸ هنرستان موسیقی شهنازی را تأسیس نمود. با تأسیس رادیو در برنامه‌های هفتگی موسیقی رادیو به همراه ادیب خوانساری، روح بخش و... نوازندگی می‌نمود. در سال ۱۳۳۴ در هنرستان آزاد موسیقی به آموزش مشغول شد. در سال ۱۳۴۱ ردیف آقا حسینقلی و در سال ۱۳۵۶ ردیف دوره عالی را ضبط نمود.

علی‌اکبر شهنازی به جز تار، با سازهای دیگری از جمله سه‌تار و پیانو نیز آشنایی داشت.


جلیل شهناز، از کودکی به موسیقی علاقه‌مند شد و نواختن تار را در نزد عبدالحسین شهنازی و برادر بزرگ خود حسین شهناز که به خوبی ساز می‌نواخت، آغاز کرد.
 

۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

کشف و باز سازی بزرگترین شهر زیر زمینی دنیا در شهرستان تفرش



ندای تفرش :  اداره میراث فرهنگی ، فرمانداری، شورای شهر تفرش برای بازسازی این شهر زیر زمینی گام برداشته و با هزینه های شخصی به این امر پرداختند . آقای عبدالناصر ذوالفقاری یکی از اعضای شورای شهر تفرش به خبرنگار ندای تفرش گفت : با کمک از خیرین و با حضور یک مغنی ، کارگر از حدود سه ماه پیش این کار آغاز شد و شخصاً به همراه آقای مویدی معاون فرماندار تفرش و برخی از دوستان از منطقه وسیع زیر زمینی که در میدان شهرداری سابق ، کوچه آهنگران در خیابان امام خمینی (ره ) در کوچه منتهی به مسجد جامع یک حلقه چاه شناسایی شد و از آنجا به این شهر زیر زمینی داخل شدیم. حدود 30متر به صورت خمیده جلوتر رفتیم و به یک سه راهی برخورد کردیم . متاسفانه در طول مسیر سه راهی به چاههای کوچکی برخورد که توسط افراد کنده کاری و پر شده بود .

در طول هر مسیر 2 جانپناه روبروی هم که 2 الی3 نفر می توانست در آنها بنشیند یا بایستد به چشم می خورد .

جلوتر که رفتیم متوجه شدیم این شهرک دارای سه طبقه بوده ، طبقه زیرین، وسط، فوقانی ،که در هرکدام از آنها جانپناه وجود داشت و حلقه چاههای به عمق 2 الی 3 متر که ظاهراً به عنوان تله برای به دام انداختن دشمن استفاده می شده است ، به چشم می خورد .

ظاهراً احساس می شد چاهی به عنوان چاه هوا که اکسیژن لازم زا به راههای مختلف هدایت می کرد ، وجود داشته که آثارش باقی است ولی متاسفانه با سنگ آهک یا ریزش چاههای فاضلاب منازل مسدود شده است.

از ورودی این چاه متوجه شدیم یک راه به طرف بازار کنونی که در اصل بازار زیر زمینی که دارای چهار راه به نام چهارطاق معروف است ، منتهی شده است . یک راه به طرف محله چاله استخر و یک راه به طرف شهرک مدرس که از شواهد پیداست این راهها به چاه دو قنات موجود در این محله ها برای تامین آب دسترسی داشته است . راه دیگری در جلوی مدرسه پر دل جلالی و در منزل مسکونی رضا جلالی یافت شد .

از این چاه که وارد شدیم شباهت زیادی به چاههای ذکر شده در بالا داشت و به احتمال قوی به چاههای قبلی متصل است . در اینجا نیز به صورت سه طبقه و همراه با جانپناه ، چاههای تله ،چاه به عنوان دستشویی دیده می شد .

چاه ورودی بعدی که یافتیم در منزل تاریخی میر شکرایی و در محله پایین که در سه طبقه وبه ارتفاع 170سانتی متر بوده است و شامل اتاق فکر ،دستشویی ، چاه تله ، اتاق نشیمن می باشد که بعد از پیاده روی حدود 400 متر توسط چاهها فاضلاب مسدود شده است .

طبق اظهارات افراد مسن بالاتر از 70 سال منطقه که خود شاهد چها راه بزرگ ، بازار بزرگ ،با ارتفاع بیشتر از 2 متر و عرض بیشتر از 2متر و دیوارهای پوشیده از ساروج همراه با طاقچه های متعدد و برای تامین روشنایی از پیل سوز به تعداد زیاد استفاده می شده است

با راهنمایی این افراد تاکنون 3 حلقه چاه جدید حفر شده که انشاء ا... با همراهی مردم خیر شهرستان برای تامین و پرداخت هزینه ها موفق به یافتن بازار اصلی که حتی در آن اتاقهای بزرگ به عنوان اتاق فکر ، تصمیم گیری نظامی ، چنانچه در نوش آباد مشاهده شد ، پیدا خواهد شد.و انشاء ا... به عنوان بزرگترین شهر زیر زمینی در دنیا به لطف خداو همراهی مسئولین و مردم به منطقه توریستی تبدیل خواهد شد.

خاطرات حاج سیاح در سفر به تفرش




میرزا محمد علی محلاتی ملقب به حاج سیاح متولد ۱۲۵۲ قمری/۱۸۳۶ میلادی، یک جهانگرد، و نخستین ایرانی است که رسما تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت.


خاطرات حاج سیاح در سفر به تفرش:
... تفرش به دو محله منقسم است . فم و ترخوران . بلد که همراه بود در ترخوران ما را برد به حسینه ایکه مخصوصا منزل برای غربا در آنجا ساخته اند , ایوان و حجراتی در کیه بود در یک حجره منزل کردم .

 معممی در جنب آن تعلیم اطفال میکرد کتری و استکانی اسباب چای حاضر نمود مشغول شدیم .در آن بین کسی به سراغ ما آمد معلوم شد گماشته میرزا علی رضا مستوفی است از طرف او آمده بود مرا به منزل او ببرد ,امتناع کردم . 

رفت خود میرزا علی رضا زحمت کشید آمد با هر اصرار که بود بعد از صرف چای مرا به منزل خود برد.چادری زده ست گفت: <<برای تعزیه داری است . >> اصرار داشت که مرا چند روز نگاه دارد ,قبول نکردم. حمام خوبی داشت در آنجا استحمام کردم و بگردش وسیاحت محله دیگر تفرش فم هم رفتم .بعضی عمارتهای عالی داشت که مال اشخاص معروف بود .
منجمله خانه میرزا اسدالله وزیر و پیشکار مالیه عراق بود که فعلا معزول و خانه نشین بود .تفرش جای سنگلاخی است و اشجار را خوب تربیت می کنند ,غله کم دارد. تمام اهل تفرش ذوقی بخواندن ومخصوصا بنوشتن دارند بطوریکه زارع و فلاح هم مشغول مشق خط است .
 آش یا حلیم جو خوبی در آنجا و آشتیان می پزند بسیار چیز خوبی است . میرزا علیرضا با گوشت غازی که تهیه کرده بود خیلی انسانیت کرد شرمنده شدم.

 


خوشنویسان تفرش




علی منظوری حقیقی - جنسیت: مرد
نام پدر: شاه اویس تفرشی
تولد و وفات: (۱۲۶۷ -۱۳۲۹) شمسی
محل تولد: ایران - مرکزی - تفرش
شهرت علمی و فرهنگی: خطاط و شاعر
از کودکی به آموختن خط پرداخت و در جوانی به خوشنویسی شهرت یافت و مورد توجه اولین استادخود ، سیدحسین خوشنویس باشی قرار گرفت. پس از مدتی به تهران آمد و مقیم شد و به کتابت و قطعه‌نویسی و فرمان‌نگاری پرداخت. در ۱۳۰۰ش ، کارمند ادارهٔ مجلس شد و در آنجا با عمادالکتاب آشنا گردید و شیوهٔ خود را به روش او - که خود پیرو میرزا رضای کلهر بود - گردانید. وی علاوه بر نستعلیق ، خط شکستهٔ تحریر را نیز خوش می‌نوشت و در کتیبه‌نویسی هم مهارت داشت. منظوری شعر می‌گفت و غزل‌های عارفانهٔ وی جمع‌آوری شده ولی به چاپ نرسیده است. از شاگردان او ، فرزندش ، عباس منظوری است.
آثار او: یکدوره رسم‌المشق به‌عنوان "نگارش منظوری" ، که سال‌ها در مدارس ایران مورد استفاده بود؛ یک نسخه "گلستان" سعدی و یک نسخه "رباعیات" خیام ، که به چاپ رسیده است؛ یک نسخه "بوستان" سعدی و "لیلی و مجنون" نظامی و منتخب "تفسیر منظوم" صفی علی‌شاه و جنگ‌های متعدد ...


ترجمه کتاب تاریخ ناپلئون مترجم: محمد رضا تبریزی
تاریخ ترجمه، ۱۲۵۲ هـ. ق.
این کتاب که از زبان فرانسه به انگلیس ترجمه شده بوده به دستور محمد شاه قاجار توسط مترجم از انگلیسی به فارسی برگردانده شده که در شرح وقایع و احوال ناپلئون و کشور فرانسه است و در صفحه ی ۷۷۵ وصیت نامه ی ناپلئون آمده اشت. مترجم یکی از پنج نفر شاگردانی است که عباس میرزا نایب السلطنه به انگلیس فرستاد و او در آنجا درس مهندسی خواند و در بین رجال به میرزا رضای مهندس باشی تبریزی مشهور است. او طرح ساختن دارالفنون را به امیرکبیر داد.
 
نویسنده از روی نسخه ی چاپی کتاب را رونویسی کرده.
ویس وفسی فرزند ابوالقاسم در سحرگاه روز چهارشنبه سوم شوال 1350 قمری برابر با 20 بهمن 1310 خورشیدی در تفرش پا به جهان گذاشت. دو ساله بود که به تهران عزیمت کرد. از هیجده سالگی درصدد آموختن خط برآمد و اولین تعلیم را از جد خود شادروان علی منظوری دریافت کرد. بعد از وفات مرحوم علی منظوری در سال 1329 خورشیدی از تعلیمات استاد سیدحسین میرخانی بهره‌‌مند گردید.
... آقای سجادی یکی از همشهریان وفسی گفت: «خوشبختانه تا کنون چندین مرتبه با استاد در تفرش دیدار کرده‌ام. وقتی برای اولین بار به دیدن ایشان رفتم از او در مورد وفسی بودن یا نبودنشان سئوال کردم که استاد در جواب گفتند که نام فامیلی من نشان می‌دهد که من اصالتا وفسی هستم. استاد همچنین گفتند که جد پدری بنده به همراه خانواده خود از وفس به تفرش مهاجرت کرده و در این شهر ساکن شدند... پدر بنده با خانواده منظوری وصلت نمود.... استاد همچنین در مورد پدرشان گفتند که او معرق کار خیلی ماهری بود و درب‌های چوبی "تکیه دولت" تهران از نمونه‌ کارهای برجسته‌ی او
می‌باشد.»
استاد اویس وفسی کار خوشنویسی در دو فیلم «ماه عسل» و «ناصرالدین شاه آكتور سینما» را بر عهده داشتند.