شهر من تفرش

شهر من تفرش

۱۳۸۷ دی ۱۴, شنبه

تاریخچة فراهان





 

منطقه فراهان در گذشته جزء ناحيه كوهستاني پهناوري بوده است كه يونانيان آن را مديا[1] كه به معني معبر ارتباطي باشد به كار برده اند ولي جغرافي نويسان اسلامي آن را جَبَل يا ايالت جِبال يا بلاد جِبال گفته اند.[2]

فراهان در ماقبل تاريخ: فراهان از دورانهاي پيش از تاريخ و شايد قبل از مهاجرت آريايي ها به ايران داير بوده است. بعضي سفالهاي تپه هاي قديمي روستاهاي كودرز (كوزدر يا كوژدر)، مجد آبادنو فارسيجان، روستاي محسن آباد (حروران)، ماستر با احتمال قريب به يقين از روستاهاي قبل از تاريخ مي باشند و نقاشي هاي نئولتيك (حجر جديد) يا زلي كمر[3] زنگارك و نقاشي هاي اطراف كوه لره كه نمايشگاهي از نقاشي هاي حجر جديد است و بعضي از غارهاي مسكوني منطقه و غار قلعه جوق پيدايش فراهان را همزمان با دوره غارنشيني و دوره كوچ نشيني بشر مي دانند و متجاوز از 5000 سال حدس زده مي شود.

علاوه بر اين بعضي از استنادهاي تاريخ قم تأسيس بعضي از روستاها را به دوره اساطير شاهنامه و يا بعضي از شاهان ساساني ارجا مي دهند. فراهان را فراهان بن همدان بنا كرد. در ترهت القلوب حمدالله مستوفي، فراهان را طهمورث بنا كرد. فارسه را فارس بن فراهان بنا كرد و اسكن را ركن بن همدان. ابن مقفع مي گويد اين ديه را بلاش بن فيروز اشكاني بنا كرد بورقان را پوژاندختر كسري، ولا شجرد را والان بن فراهان اكبر بنا كرد. طَبرِش بنا به گزارش ابن مقفع: ضعيتهاي آن را طبرش بن همدان بنا كرد. ابرشتيجان (آشتيان) را اردوان پسر بلاش بنا كرد.

ميلاجرد را ميلاد بن جرجين (گرگين) 1-79

كمج، كي بن ميلاد اين ديه را بنام خود بنا كرد. طريز [آباد] ناهيد ابن ديه را بنام ناهيد دختر جودرز نام نهاده اند كه محل چراي گله هاي گوسفند بود.



آمره كيخسرو ملك آنرا بنا كرد خاصه خود و آتشكده او بود 1-68

روايت كرده اند كه طريز ناهيد 12 سهم بوده است. از ضعيتهاي همدان و آن كاريز كم آب بوده است پس باير شده و اين ديه از آن مردمي بوده است به نام او سلمه از اهل همدان يك چشم و همه وقت از قلت دخل و گردني خراج آن شكايت كرده است. حسن بن محمدبن عمران بن عبدالله بن سعد اشعري از او بخريد و كاريز نو بر زمين ديه ورزنه ايوب از بهر آن پديد كرد چون ايوب پسر موسي اشعري صاحب جوسوق و ميدان بروز كه صاحب ورزنه بود حسن را از كندن آن كاريز و بيرون آوردن آب آن منع كرد 1-85 (دوره اسلامي)

فرابه (برز آباد)[4] اين ديه را فرابه بنا كرد او مردمي بود از ملوك كابل ملك اعظم بر او خشم گرفت و از پيش خود براند اما با جماعتي از حواشي و مماليك و خدمتكاران خود از پيش او بيرون آمد و آمد تا بزمين قم و بدين موضع فرود آمد و اين ديه را بنا كرد و منزل ساخت و گويند آنرا فرابه بدين علت نام نكردند بلكه به سبب آن نام كردند كه آب آن بسيار بود فرابه يعني پر آبه برزآباد فرابه آنرا بنا كرد. 1-65

جرسق، (شايد ساروق) اردشير بن بابك بفرمود تا اين جرسق را ميان روقان و خانشاه بنا كردند تا منظره باشد براي كسي كه در روقان بنشيند بعد از آنكه بنا نهادند نام نهادند نجانشاه 1-70

وسكان، راوي گويد كه سبب بناي آن بود كه اردشير روي از اصفهان با پس كرد بعد از آنكه شر فناه ملك اصفهان را بكشت و اين شهر از جمله ملوك طوايف بوده است (ملوك الطوايفي) و ملوك طوايف آن كساني اند كه اسكندر بريشان مالك شد و ايشان را ملوك طوايف نام نهاد پس بسبب آنكه اسكندر بر هر يكي ناحيتي مالك بود و طوايف بحسب لغت نواحي باشد اردشير بموضع نياستر [شايد ماستر] قاسان فرود آمد و نياشر بنا كرد پس از آنجا رحلت كرد و بموضع خانشاه فرود آمد و پس از فرود آمدن به بناي آن فرموده بود و اردشير در آن حالت بركنار وادي قمرود نزول كرده بود و چون اردشير بر لشكر همدان و ري را شكست داد در خانشاه كمان و تير بفراست و تيري بينداخت بحد قريه هبرد بموضع سكسان بيفتاد و رودخانه ميانه آن و ميانه خانشاه جاري بود پس اردشير بفرمود تا در آن موضع كه تير بر زمين آمد ديهي بنا كنند و آتشكده سازند پس بحكم و فرموده او سكانرا بنا نهادند و در آن آتش برافروختند. راوي گويد اين موضع را از براي آن سكان نام نهادند كه چون اردشير ببناي آن فرمود و آنرا گفتند كه در كدام موضع بنا نهيم گفت افرا سرا كان يعني بر سر كوهي كه از آن رودخانه مي آيد و اين ديه را بنا كردند و سركان نام نهادند پس مردم به مرور ايام گفتند سكان داده، اين ديه را ريز ديه بنا كرده است صاحب قلعه كه بر كوه خوشترست و آنرا قلعه ريزان پشن مي گويند و آن بواسطه بلندي بر ناحيت دور آخر و فراهان مشرفست و راوي گويد هيچ كس بر فتح اين قلعه قادر نبود بواسطه حصانت و محكمي آن چون افراسياب بر ايرانشهر[5] غلبه كرد قصد اين قلعه نمود و ريز ديه كه صاحب قلعه بود درها را بر روي اسفنديار بست و اسفنديار نتوانست قعله را فتح كند پس از مدتي شب هنگام ريز ديه قاطري چموش را مهيا كرد و پوستهاي خشك و كهنه بر او آويختند و در بين سپاه افراسياب رها كردند چون اسبان اين صدا را شنيدند فرار كردند و ترس در لشكر افراسياب افتاد و تصور كردند كه از قلعه بر آنها شبيخون زده اند لشكريان با شمشيرهاي آخته بر همديگر تاختند و در تاريكي شب همديگر را بقتل رساندند و به اين طريق فرمانده ريز ديه از شر سپاه افراسياب خلاص يافت و اين قلعه را كه به نزديك روقان است گويند بهمن بن رستم بنا كرده است 1- 70

مزدجان (فردجان فردقان) مردي از عجم به نام مزده آنرا بنا كرد و مزده ديه نام نهاد بعضي گويند بهرام كور بنا كرد و آنرا قلعه ريزان پشن مي گويند و آن بواسطه بلندي بر ناحيت دور آخر و فراهان مشرف است 1-71

اسكن، برادر فراهان ركن بن همدان آنرا بنا كرد.

بهبوداناباد، بهبود بن همدان آنرا بنا كرد.

جوخواست، جو خواست بن خراسان آنرا بنا كرد بنام خور باز نهاده و لا نجرد، والان بن فراهان آنرا بنا كرد.

وارود زني گوسفندان را به اين بيابان مي چرانيد و كودك خرد با خود همراه داشت گرگ آن كودك را برگرفت و در بيابان نهاد و آن زن در پي گرگ مي دويد و فرياد مي زد وارودا يعني واي پسرم ص 78




رستاق صرم كه 6 ديه است و مجموع اين 6 ديه سهليه و جبليه صد فرسخ بوده است از آنجا كه خوره (خوره آباد)، بنا كننده خور بن اروند بر سه جريب زمين بدين ديه كوشكي (قصري) بنا نهاد و اساس بنياد آن از قرار زمين گرداگرد اين پشته مي گز به درازا و 40 گز به پهنا و 7 گز گوشهاي چهار گانه اين كوشك كوشكي بنا كرده است رفيع در ازاي آن 30 گز بر پشته بنا نهاده است و گويند كه وزن هر خشتي كه در اين عمارت بكار مي برده اند سي من است و برابر اين كوشك بر سر كوهي كه آنرا كوه خور گويند و آن كوه چنان بلند است كه هيچكس قادر نيست كه بر آنجا رود. جوسقي (قصري) بنا كرده است مثل مناره در ازاي آن سي گز و بر سر آن نيزه دراز نشانده است و بر سر آن دو سر آويخته است يكي منع برق و سرما مي كند و يكي منع بادها و از يك جانب اين ديه موضعت كه آنرا سلم ور گويند بر سر كوهي بلند كه آن دري بوده است اسكندر آنرا خراب كرده است و برابر اين كوه چشمه است و آب آن گرم كه هر كسي را كه بيماري و علّتي سرد باشد يا بادي در اعضاي او باشد چون خود را بشويد شفا يابد و كساني كه گز (كچل) و علتي سرد بودي بدين چشمه قصد ميكردند و بدين آب غسل مينمودند شفا مي يافتند. 1-67

و برون تركي امير قم بر اين چشمه و سال 288- 283 كاروانسرا اين بنا نهاد براي فرود بيماران و درمان آنها

مزارع خوراهاباد (فراهان سفلي): جنداب و جوروگران و اسحاقاباد (و خوراهاباد را دو كاريزست يكي را پاد گويند و يكي را مهربن.

همداني در كتاب خود آورده است كه صرم از ناحيت قم است و اهل آن ديه را مهره است دعوي مي كنند كه طلسم سرماست چون فصل ربيع (بهار) باشد و ترسند كه كشت ايشان و ميوه هاي ايشان از سرما نقصان يابد اين مهره را بيرون آرند و بر سر نيزه بندند كشتهاي ايشان بد است بمانند و هيچ نقصاني در آن واقع نشود و سرما در آن اثر نكند.

دارستان، داراي بن دارا بنا كرد و آنرا بدين نام نهاده است و گويند كه بدين ديه درختان بسيار بوده است و بدين سبب آنرا دارستان نام كرده اند گرچه نامي از اين دولت كه قاعدتاً در طسوج كوزدر بوده است در تاريخ قم قيد نشده است. 1-84

ورزنه، باني (فراهان سفلي) و مشك آباد مشخص نيست گويند كه زمين آن 100 جريب بوده است از آن صد كس و هر كسي را يكي و بسيار آب بوده است چنانچه هر جريبي آنقدر حاصل شده است كه صاحبش بدان معاش كرده است. 1- 68

درباره بناي مزدجان (فردقان) تاريخ قم – ص 62 خواجه مزده بر مزده خشم گرفت و گفت تو آنچ مشهور و معروفست بنام خود بنا كرده كه آن مدينه و ديه است و جوي آب كه بغير از خواص كسي آنرا نمي شناسد و نمي داند بنام من باز خوانده و مزده را بدين سبب بكُشت و نام مزده مملوك بر مزدجان افتاد در كتاب سيرالملوك بحجم آورده اند كه باروي شهر قم و مزدجان بهران جور بنا كرد.

تعداد زيادي از روستاهاي مذكور كه زماني بناهاي آباد بودند ولي از گزند روزگار امروزه هيچ نامي از آنها نيست شايد به صورت مخروبه يا مزرعه يا قناتي به همين نام شدت داشته باشد در تاريخ قم هيچ نامي از ساروق برده نشده است ولي در كتب ديگر از اين روستا مطالبي است كه به علت قدمت اين روستا و جذابيت هاي متن بد نيست كه اين پيشينه روستا را در گذشته هاي دور بررسي كنيم.

بدين گونه دارا به ساختن همدان فرمان داد و در ميان كوشكي بزرگ و مشرف كه سه نما داشت بساخت و آن را ساروق نام كرد و كاركنان را در ساختن آن به شتاب واداشت بدين سان در اين قمر سيصد نها نگاه براي گنجينه و دارايي دارا ساختند و آن را هشت در آهنين برپاي داشتند همه دو اشكوبي و دو لختي و هر اشكوب به بلندي دوازده گز آنگاه دارا همه دارايي و گنجينه ها و خاندانش را به همدان بياورد و پرده گيان ويژه را در همان كوشكي كه ساروقش نام كرده بود جاي بداد، و خواسته ها و گنجينه هايش را در آن نهانگاهها نهان بكرد و دوازده هزار تن به نگهباني شهر بگماشت.[6]

--------------------------------------------------------------------------------

[1] - Media به معناي رسانه يا معبر ارتباطي

[2]- سيري كوتاه در تاريخ تفرش و آشتيان، مرتضي قمي ص 20، انتشارات امير كبير، سال 1361

[3]- YAZli – KAMAR

[4]- شايد به منظور برز آباد نباشد زيرا اين اسم در ساير روستاهاي قم هم بوده است.

[5]- مقصود كشور ايران است

[6]- مختصر البلان ص 37