شهر من تفرش

شهر من تفرش

۱۳۸۶ دی ۲۶, چهارشنبه

منطقه (كزاز و چرا و فراهان و منطقه وفس وبزچلو و خنجين تا آشتيان و تفرش)

 یکی‌ از ايالات مادها
پس از آنكه يورشهاي آشوريان تداوم يافت، شهرها و شهركهاي متعدد كه داراي، حكومت ملوك الطوايفي بودند: با هم متحد گرديده و در مقابل آشوريان ايستادگي كرده تا اينكه در سال 734 پيش از ميلاد آشور را شكست دادند. (5) « به جرات ميتوان گفت كه قيام مادها در كانون بدوي خود يعني ايالات «بيت كاري» و «ماداي» و «پاساردا» (اين اسامي به زبان آشوري است) با موفقيت كامل قرين گشت و قدرت آشور در آنجا سرنكون شد »

اين سه ايالات، كه كانون انقلاب مردم ماد سفلي بوده طبق نقشه ارائه شده بطور دقيق و يقين در محدوده شهرستان اراك امروزي ميباشد. شامل منطقه ي وسيعي از كزاز و چرا و فراهان و منطقه ي وفس وبزچلو و خنجين تا آشتيان و تفرش و قسمتهائي از ساوه و بطور كلي محدوده رود زرينه يا قره چاي ميباشد. خوشبختانه را قم اين سطور در سالهاي اخير دژ نظامي و ويران شده اي در شمال غربي روستاي چهرگان بخش وفس را با دژ بابليان در نقشه ضميمه ترسيمي دياكونوف تطبيق داده است.

سه ايالت فوق يعني بيت كاري – ماداي و پاساردا، خاستگاه حكومت ماد بوده كه پس از تشكل پايتخت را به همدان برده اند.

در سرزمين ماد حكومتهاي كوچكي وجود داشته كه به تعبير اوستا «دنگهو» و «دهيو» نام داشته است اين حكومتها باحتمال قوي شبيه كشورهاي بسيار كوچكي بوده كه وسعت آن از قلمرو يك قبيله يا عشيره كوچكتر بوده است. بنابراين سر زمين ماد به «كشورهاي» بسيار كوچك كه خود، خويشتن را اداره مي كردند و نوعي استقلال داشتند و در راس انها شاهكهائي قرار داشتند، نبايد تصور كرد كه اين شاهكان مادي افراد فاعل مايشائي از نوع سلاطين مستبد، بمقياس كوچكتري بوده اند، زيرا در آن زمان با زندگي رمه داري و گله چراني و كشاورزي مقتضيات حكومت هاي خود كامه بوجود نيامده بود.

هردوت ميگويد كه « ماديها مجامع و مجالس خلق داشتند (1) و بدون شك شوراهاي شيوخ «از بهترين مردمان» نيز وجود داشته است، كما اينكه معني هنگ متنه نيز همان است.

در اوستا نيز اينگونه جلسات و شوراها را به نام «هنجمنه» HANJAMANA و دوياخه VIYAXA و ياخمان VYAXMAN ياد ميكند.

مادي ها در آوريل (2) 673 پيش از ميلاد قيام خود را عليه آشوريها آغاز كردند ابتدا رهبر يا شاهك سه ايالت رودكها يعني، ايالتهاي بيت كاري، ماداي، ساپاردا، رهبري قيام را داشتند. مردم سه ايالت يكجا به رياست سه پيشواي متساوي الحقوق وارد نبرد با دشمن شدند.

در ص 247 تاريخ ماد ميخوانيم « از اينجا معلوم مي شود كه صحنه ي اصلي عمليات جنگي ناحيه ي جنوب شرقي همدان كنوني بوده است »

در حواشي فصل سوم شماره 151 صفحه 543 چنين ميخوانيم.

« چنانكه پيشتر ديديم در كنار دژ بابليان ، (سيلخازي) قرار داشته (3) و يا حتي همان دژ بوده، از آنجا كه در هزاره اول «مفهوم» «كاسيان» و بابليان را غالباً مخلوط مي كرده اند، باحتمال قوي (نقل قول از دياكونوف است) «دژ بابليان» همان، «كلني كاسيان» (كار – كاش) (1) بوده كه «خشريتي» بر آن حكومت ميكرده و كاركاش محتملا» «مركز ايالت بيت كاري بوده است » در صفحه 248 دنبال همان بحث چنين آمده است.

« قيام بسرعت حريقي بسط يافت و چيزي نگذشت كه از حدود سه ايالت بدوي تجاوز كرد در آغاز ماه آوريل 673 لشكريان (خشرءيتي «در ايالت مجاور «كيشه سو» (2)در شرق همدان يا بهتر گفته شود در جايي كه دو شاخه «زرينه رود» و (قره چاي) يكي شده اند كه بطور دقيق انتهاي بخش چرا و بالاتر از ميلاگرد است قرار دارد .
در صفحه 250 چنين آمده است:

« اينقلعه را مي شناسيم سنخريب از «اللي پي» گرفته به ايالت خارخار، در «بيت باروآ» در شرق همدان قرار دارد.
در صفحه 20 همان ماخذ چنين آمده است:

«سرزمين مادها چندين قرن بصورت ملوك الطوايفي اداره ميشده و در سرزمينهاي ماد شهركها و دژهاي نظامي فراواني بوده است كه بوسيله بزرگان هر طايفه يا عشيره اداره ميشد تا اينكه پس از حمله آشوريان به خاك ماد در ناحيه ي ماد سفلي (استان مركزي) مرد بزرگ و توانائي بنام ديوك DEIOKE يا ديااوكوتمام شهركهاي ماد سفلي را مطيع ساخته و اولين امپراتوري ايران را بنيان نهاد آنان 178 سال حكومت كرده و پايتخت خود را در همدان قرار دادند، و پس از او، فروتيش PURAORTES قرائوت، و پس از آن هوخشتره (كياكسار) KUEKSARE كه نينوا پايتخت آشور را تسخير نمود حكومت يافتند در آن زمان مرز ايران رودهاليس (قزل ايرماق كنوني) در تركيه امروزي بوده است.

بنابراين حكومت امپراتوران ماد از سال 727 تا سال 549 پيش از ميلاد به درازا كشيده است.
*محدوده سرزمين ماد در دوران باستان

بنابر تحقيق و بررسيهاي دياكونوف (1) سرزمين ماد به سه بخش عمده تقسيم شده بود.

الف) ماد آتروپاتن يا ماد عليا – يا ماد كوچك

ب) ماد سفلي يا ماد بزرگ كه امروز قسمت بزرگ آن را استان مركزي تشكيل ميدهد.
پ) ناحيه پاراتاكنا- استان اصفهان امروزي

الف- ياكونوف براي بررسي دقيق تر، هر كدام از دو بخش ماد بزرگ و كوچك را به پاره هاي كوچكتري تقسيم نموده از آن جمله ماد آتروپاتن را به هشت بهر يا بخش جد آورده است به شرح زير:

1- از رود ارس تاجبال آوريل داغ و قره داغ، شامل شهرهاي كنوني، قتور خوي مرند. اين ناحيه را آشوريان «سان گي بوتر» مي ناميدند. كه اين جلكه ناحيه ايست زراعتي و حاصلخيز كه كوههائي آنرا از دره ارس جدا مي كنند و رشته جبالي كه بموازات مدار قرار داشته (با گردنه قتور) ناحيه ي مزبور را از فلات ارمنستان مجزا ميسازد و در عهد باستان پوشيده از جنگل بوده است.

2- دره رود قره سو (شعبه جنوبي ارس) در منابع كهن هيچ اطلاع دقيقي درباره اين ناحيه در دست نيست بعدها، «كادوسيان» در آنجا ساكن شده اند.

3- ناحيه ي درياچه ارومي ورودهائي كه در آن درياچه ميريرزند.

درياچه اورميه در اوستا «چئچست GAECASTA و در كتب پهلوي چچست GECIST و در شاهنامه خنجست و در نزهه القلوب چچست و در فارسي كيودان كه همان اورميه باشد آمده است. كه خود واژه اورميه نيز بن اوستائي دارد.
4-دره رود قزل اوزن (سفيد رود) و شعبه هاي آن

5-بخش علياي رود زاب كوچك، شامل كليه اراضي كه از درياچه اورميه تا بخشهاي علياي رود دياله بوده كه امروز شهرهاي كنوني مياندوآب ، بانه، سقز سليمانيه، زهاب و سنندج را شامل مي شود.

6-بخش علياي رود دياله كه شهرهاي سليمانيه – زهاب- و سنندج كنوني از اواسط قرن نهم پيش از ميلاد بنام «پارسوآ» ناميده مي شده است.

7-بخش وسطاي مسير رود دياله، حدود شهرهاي كنوني ، قصر شيرين و خانقين

8-دره هاي بخش علياي رودكرخه، اين ناحيه كه در مشرق خط مستقيم المياء ديراله و كرخه قراردارد و در بخش علياي مسير كرخه دره هاي گاماساب و سيمره و ماهيدشت و حدود كرمانشاهان و بيستون ميباشد.
بي مناسبت نيست بدو نكته اشارت گردد.

1-تازمان جمله اسكندر مقدوني، يعني حكومت داريوش سوم هخامنشي (330 پيش از ميلاد) تمام نواحي هشتگانه فوق با اسم كلي ماد عليا يا ماد كوچك شناخته مي شد اما در اواخر حكومت هخامنشي و مقارن با يورش اسكندر مقدوني حاكم و فرمانده قسمت بزرگي از خاك ماد عليا يعني از غرب زنجان كنوني و از درياچه اورميه تا رود ارس را شخصي بنام آتورپات يا آترپاد بوده است. اسكندر گجستگ با اترپويا، كنار آمده و نجنگيد، در نتيجه قسمت بزرگي از سرزمين را بنام آتورپادگان نوشته اند كه اين واژه تركيب شده از آتور + پاد+گان

اتوماتر يا آثر يا آذر، ريشه اوستائي دارد و همان آتش است. پاد يا پات بمعني نگاهبان است مانند اپادان كه بغلط عبادان و آبادان دانسته اند و جزء آخر يعني گان پساوند جمع است كه مشابه فراوان دارد بنابراين آتورپادگان = نگاهبان سرزمين كتش است زيرا مركز مهم گسترش دين زرتشت را در آن ناحيه و كنار درياچه چئچست يا اورميه ميدانند و بزرگترين آتشكده ايران يعني آتشكده آذر گشست را در شهر (سيز) كنار درياچه اورميه مي دانند.

بهر صورت بعد از سلوكيان بخشهاي شمال غربي ايران را بنام آتورپادگان كه معرف آن آذربايجان است ناميده اند.

2-شمال و غرب رود ارس نيز جزء محدوده حكومت ماد بوده و اقوام مادي آريائي نژاد در آن سامان ساكن شده اند، ناحيه قفقاز و شمال رود ارس در دوران باستان «اكبانيا» نام داشته و در دوران ساساني و پس از آن بنام «اران» ناميده ميشده زبان آنان مانند زبان مردم آذربايجان زبان آذري بوده كه از شاخه هاي اصلي زبان پهلوي است و بهيچ عنوان نميتوان آن زبان را با زبان تركي كه از دوره سلجوقي تا آق قوينلو در آن ناحيه رايج شده يكي دانست در اين مختصر نمي گنجد كه درباره زبان پهلوي بحث كنيم فقط اشاره مي شود كه زبان امروزي مردم آذربايجان تركي است نه آذري (اين واقعيت را در اينجا ميآوريم تا جوانان بيشتر متوجه فرهنگ و تاريخ فرهنگ خود گردند). در هيچ سند تاريخي يا جغرافيائي و يا سنگ نبشته ها و الواح، از بدو پيدايش تمدن شير تا سال 1918 ميلادي، نميتوان سندي يافت كه شمال غرب رود ارس بنام آذربايجان باشد، آن قسمت از خاك ايران كه در شمال و غرب رود ارس قرار داشته است، در كتب تاريخي، حتي در تاريخ ماد دياكونوف روسي نيز بنام البانيا آمده و در دوره اشكاني و پهلوي بنام اران و پس از اسلام در برخي از كتب الران و در برخي ديگراران آمده و تا دوره جنگهاي ايران و روس در زمان فتحعليشاه نيز آن ناحيه را بنام خانات مي گفتند، زيرا هر شهري يا منطقه اي خاني داشته است ولي مي بينيم دولت استعماري انگليس در سال 1918 ميلادي هنگام تجزيه عثماني آن قسمت خاك از ايران را كه در آن زمان در دست عثماني بود بنام آذربايجان اعلام كرده است و پس از استقرار حكومت شوروي نيز اين اسم را تكرار كردند (با نام جمهوري آذربايجان) بهر صورت گفتن و نوشتن آذربايجان چه شوري و چه امروزي (آذربايجان مستقل) از لحاظ تاريخي و زبانشناسي نادرست مي باشد. همچنان بدنبال افكار استعماري خود از سال 1918 به اروند رود نام شط العرب نهاده و خليج پارس ششهزار ساله را خليج عرب گفتند. بگذريم يك سئوال دارم و آن اينكه آيا اگر مردم گنجه، باكو، شروان، بيلقان شماخي و غيره ايراني و پارسي زبان نبودند چرا بزرگترين حماسه سراي بزرگ ايران يعني نظامي گنجه اي با زبان تركي اشعار خود را نسروده است؟ ديوانهاي فخرالدين بيلقاني و خاقاني شرواني و
ب- ماده سفلي يا ماد بزرگ
ماده سفلي نيز شامل 4 بخش بزرگ بوده بدين شرح

1- ناحيه همدان تا حدود درياچه اروميه

2- حوضه، حوض سلطان و درياچه نمك (بين قم و كاشان) و رودخانه هاي ابهرچاي قره چاي (زرينه) و قمرود كه امروزه ناحيه استان مركزي است.

3- ناحيه ي شمالي دشت كوير، اين ناحيه نيز در دامنه هاي جنوبي البرز قرار دارد كه در واژه كاسپيان مي باشد و سمت جنوب در بيابان شوره زار محدود مي باشد، در عهد باستان اين ناحيه خوار يا «خوارنا» ناميده مي شده كه راه معروف ابريشم از اين ناحيه مي گذشته است و در امروز شهرهاي سمنان، دامغان و خوار ورامين و حتي شهر باستاني رگا يا رغه يا ري در كنار آن قرار داشته است.

4- ناحيه پارناكنا در حوزه زاينده رود شامل استان اسپهان يا ، اسپادانا ASPADANA تا مرز ايلام و خوزستان و ناحيه پارس.
*محدوده استان مركزي در دوره هخامنشي

در دوران هخامنشي سرزمين ايران بزرگ به بيست ايالت يا بنا بنوشته هرودت بيست «ساتراب» تقسيم مي شده است، كه مادسفلي (از ري تا همدان) جزء ساتراب دهم بوده است.

بي مناسبت نيست كه در اينجا فهرست بيست گانه استانهاي ايران آورده شود.

اين فهرست در كتاب تاريخ ماد (دياكونوف)، با توجه به تاريخ هرودت و سنگ نبشته هاي بيستون در صفحات 316-317-318 آمده است.

ساتراپ اول) – يونيه و جزاير يونيه شامل – ائوليدا- يونيه – كاريه – ليكه – پامقيليه (كشورهاي اروپائي)

ساتراپ دوم)- سارد شامل ميسيا- ليدي و قسمتي از بلغارستان

ساتراپ سوم)- كاپادوكيه شامل تروآدا – قزلجيه – و يفينيه – پانلاگونيه – كاپادوكيه خاورميانه.

ساتراپ چهارم)- كيليلكيه – تا اراضي خليج اسكندرون و كوههاي تاور

ساتراپ پنجم)- آنسوي رود – شامل فلسطين – ذنيقيه (صور و صيدا) سوريه- قبرس شمال عراق

ساتراپ ششم)- مصر شامل مصر – ليبي – كرنا – بركه (شمال آفريقا)

ساتراپ هفتم)- ساتاگيديه – افغانستان شمال شرقي و شق – قندهار

ساتراپ هشتم)- ايلام – خوزستان –شوش – سوزيانا

ساتراپ نهم)- بابل- در ميان رودان كه پايتخت آن شهر باستاني بابل نبوده است.
ساتراپ دهم)- ماد- ايران مركزي و غربي

ساتراپ يازدهم)-كاسپيانه- بخش جنوبي آذربايجان كنوني (در روسيه) و سواحل جنوبي درياي خزر) اشاره ميگردد كه قزوين مغرب كاسپين است.

ساتراپ دوازدهم)- باختر- باكتريا- از باكتريان تااگليان

ساتراپ سيزدهم)- ارمنستان – از ارمنستان تا درياي سياه

ساتراپ چهاردهم)- درنگيانه – شامل جنوب شرقي ايران- كرمان و جزاير خليج فارس

ساتراپ پانزدهم)- سكايان – اطراف درياي خزر و قسمت شمالي آن

ساتراپ شانزدهم)- پارت- هيركانيه – هزئيوه (مرغيانه) خوارزم –سعد

ساتراپ هفدهم)- گدروسيا – مك – مكران و بلوچستان كنوني
ساتراپ هيجدهم)- ماتينا= شمال شرقي ارمنستان

ساتراپ نوزدهم)- پونت = گرانه درياي سياه- شرقي تراز ساتراپ نشين سيزدهم

http://gourchan.blogfa.com/