شهر من تفرش

شهر من تفرش

۱۳۸۶ اسفند ۱۴, سه‌شنبه

حسينعلي خان نکيسا تفرشي عراقي


نکيسا
فرزند حاجي مؤذن [حاج ملا رجبعلي] و متولد 1300 هجري [قمري] است. در ترخورانِ تفرش متولد شد و چون از طفوليت صدايي رَسا، مليح و مطبوع داشت، پدرش، استادش بود و رموز خوانندگي را به او ياد داد. از ديگر اساتيدش مي توان ميرزا بابا را نام برد.
هنوز به سن بلوغ نرسيده بود که خوانندگي او مورد توجه قرار گرفت و از شبيه خوانهاي تکيه دولت شد. و بعدها از شبيه‌خوان‌ها و خوانندگان معروف گرديد.

نکيسا در 5 آبانماه 1352 فوت کرده و در مصاحبه اي در 1349 يا 50 ضبط کرده اند و در آن هنگام نکيسا حدود 100 سال عمر داشته. با اينحال چنان سرزنده است که مصاحبه کننده به نکيسا ميگويد "کاش اين روحيه شما رو ما هم داشتيم!"

از راه خيابان بازار، خانه قديمي نکيسا را (که الان خراب شده) مي توان ديد. خانه را دکتر مظاهر مصفّا (برادرزادة نکيسا و فرزند اسماعيل خان مصفا) از ورثه خريده بود تا نگهداري کند. ولي بعد از اينکه همسايه ها از ويراني و خطر احتمالي خبر ميدهند، دکتر مصفا خانه را (که گويا بسيار زيبا و مجلل بوده) خراب ميکند.

صفيه خانم همسر دوم نکيساست. او وقتي با نکيساي هشتاد و چند ساله ازدواج ميکند زير بيست سال سن داشته! و اکنون سنش کمتر از شصت است.
پسر سيداحمدخان (خواننده) بازيگر بوده و خودکشي کرده، علي مصفّا (فرزند دکتر مظاهر مصفّا و نوة برادر نکيسا) بايد براي رفتن بر مزار نکيسا از ترخوران به سمتِ "شازده احمد" حرکت کرد. شازده احمد از نوادگان امام هفتم (ع) است و در 2 کيلومتري جنوب شهر (بين تفرش و روستاي کوهين) واقع است.

مقبرة نکيسا دو سنگ دارد؛ يکي سنگ قديمي و ديگري سنگِ جديد - که حاتم عسگري، خواننده و شاگردِ نکيسا براي پاسداشت يادِ او بنا کرده.
دو قبرِ کنارِ هم در نزديکي مقبرة نکيسا، نقشهايي بر اين دو قبر حک شده؛ نقش شانه و شانة چوبي و قيچي و تسبيح و ... – مي توان حدس زد که شانه و تسبيح نشانِ مرد است و قيچي و شانة چوبي نشانِ زن. امّا مثالهاي نقضِ زيادي آنجا مشاهده مي شود. در ضمن دو نيمدايره هم به شکلِ کلاه بر روي سنگِ قبرها موجود بود.

نزديک ترين روستا به مزار نکيسا، کوهين نام دارد. در انتهاي روستا و بيرون از آن تعدادي زمين زراعي وجود دارد. نکيسا هم در سالهاي پايان عمر در همين حوالي زمين داشته و کار ميکرده. از قول صفيه خانم، همسر نکيسا تعريف ميکنند که نکيسا کار نميکرده؛ بلکه هر روز، بيشتر براي گذران وقت و استفاده از طبيعت به سرِ زمين ميآمده. با شناخت سطحي که از روحية نکيسا وجود دارد، اين حرف خيلي دور از ذهن نيست. بهر حال نکيسا پايان عمرش را در اينجا گذرانده. ميگويند خودش را هم براي ديدار آخرت آماده کرده بود؛ لباس سفيدي بر تن ميکرد و محاسني هم گذاشته بود و گويا گاوي هم داشته و خلاصه با تمام اين اوصاف قيافه اي معنوي به هم زده بود.
فاصلة روستا – که زمين زراعي نکيسا آنجا بوده – تا خانة قديمي او، بسيار زياد است. ولي جالب اينجاست که صفيه خانم تعريف کرده که وقتي نکيسا (با گاوش) از سر مزرعه ميامده، به محض رسيدن به روستاي کوهين شروع به خواندن ميکرده و از آن فاصله صفيه خانم متوجه صداي همسرش و برگشتن او از سرِ کار ميشده و چاي را آماده ميکرده!

ذکر خاطرة ديگر هم بي لذّت نيست. دکتر مصفّا – گويا – تعريف کرده که روزي پدرش – اسماعيل مصفّا – که به سفر رفته بود، به تفرش بازميگردد و وقتي خبر بازگشتش را به برادرش يعني نکيسا ميدهند، در همان نزديکيهاي مزرعه، از خوشحالي شروع به خواندن ميکند: مژده ايدل! که مسيحا نفسي ميايد... و اينقدر اين بيت را با شوق و ذوق ميخوانَد که مردم روستا از خانه بيرون ميايند و از يکديگر ميپرسند: "ملّا رجبعلي زنده شده؟"

ملّا رجبعلي، پدر نکيسا مؤذّن و تعزيه خوان شهر بوده و صداي معرکه اي داشته و مردم هم به او اعتقاد عجيبي داشته اند. تا آنجا که مثلاً نباتي را که به دهن ميگذاشت براي تبرّک ميبُردند.
ميگفتند کلمة آواز ملارجبعلي از فاصلة دور معلوم بوده و همينطور از اذان گفتنهاي او در سحرها ياد ميکند.
نکيسا هر روز بر روي ايوان خانه آواز ميخوانده. برادرِ نکيسا نيز خوب ميخوانده. اسماعيل خان مصفّا ست. گويا او بسيار خوب "مثنوي" ميخوانده و در مثنوي خواني حتّي بهتر از نکيسا بوده.

در جايي از نوار، نکيسا آوازي ميخوانَد و بعد، از – به زعم خودش – بَد خواندنش - به خاطرِ پيري - عُذرخواهي ميکند و ميگويد "شرمنده!" اين واژه را با لحني خاص اَدا ميکند؛ لحني بسيار مهربانانه...
در پايان مصاحبه،پرسش کننده ميگويد اميدوارم بچّه هاي ما قدرِ اين نوار را بدانند. نکيسا هم در پاسخ ميگويد: "اين رو داشته باشيد. نگه داريد هميشه. من ديگه عمرِ خودمُ کردم. ميميرم. وقتي شنيديد، يه "خدامُرزي" ميکنيد برام." و ما هم برايش فاتحه اي ميخوانيم...

---

او تحت تعليم ”‌ميرزا بابا” روش خوانندگي، دستگاه‌ها و گوشه‌هاي موسيقي ايراني را فرا گرفت و در كنسرتي با تار علي اكبر شهنازي شركت كرد.

نكيسا خواننده تعزيه و خواننده رديف موسيقي ايراني بود. نكيسا صفحه هايي با علي اكبر شهنازي (تار) و مرتضي ني داوود (تار) ضبط كرده است.

نيكسا همراه با حسين هنگ آرين در اعياد انجمن، خوانندگي مي‌كرده است. نكيسا از پيشكسوتان خوانندگي است صداي زير پر تحرير و ممتازي داشته است.

حسينعلي نكيسا ، علاوه بر مهارت در تعزيه‌خواني در آوازخواني به سبك نرم نيز مهارت داشته، تعدادي صفحه از او به يادگار مانده است. پدرش حاجي ملارجبعلي موذن نيز از خوانندگان و تعزيه‌خوان‌هاي مشهور عصر ناصري است.

نكيسا 112 سال عمر كرد و در اين عمر طولاني بيشتر گوشه‌هاي مهجور موسيقي ايراني را فرا گرفت و به شاگردانش تعليم داد. اين هنرمند ارزنده ولي گمنام در سال 1355 ش در گذشت. استاد حاتم عسگري آوازه‌خواني به شيوه قدما را نزد او فرا گرفت. به گزارش ايسنا، يكي از قطعات باقي مانده از نكيسا آواز او در دستگاه شور با تار شادروان حاج علي اكبر خان شهنازي با شعري از شاعر بزرگ ايران سعدي شيرازي است كه مي‌گويد: يك روز به شيدايي در زلف تو آويزم. اين آواز ” شور” با چنان مهارتي اجرا شده است كه يكي از شاهكارهاي آواز در موسيقي ايراني به شمار مي‌رود.

مرحوم نكيسا، كار دولتي قبول نكرد كشاورز بود و نياز مالي هم نداشت مردي متدين بود كه هيچ گاه بي وضو آواز نمي‌خواند او موسيقي را راز و نياز معنوي و عاطفي با خالق يكتا مي‌دانست.

مرحوم نكيسا با مرحوم اميري فيروز‌كوهي خيلي صميمي بود و به منزل او زياد رفت و آمد داشت. ذكر مولود نبي (ص) كه با تار اميري فيروزكوهي و سه تار مرحوم حسن مشمون اجرا شده است،موجود است.

عنوان “نكيسا” موسيقيدان ايران باستان براي حسينعلي مصفا، حاكي از جايگاه رفيع او در عالم موسيقي است.

منابع:
1- http://www.sazmuseum.ir/farsi/detail.asp?id=365
2- http://www.pouyan.ws/archives/000575.html
3- http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-339932