شهر من تفرش

شهر من تفرش

۱۳۸۶ دی ۱۳, پنجشنبه

فراهان و تفرش در دوران ساسانیان





ساسانیان از قدرتمندترین سلسله های ایرانی بودند که خود را وارث هخامنشیان معرفی می کردند آنها توانستند شیوه حکومت ملوک الطوایفی اشکانیان را از بین برده و قدرت مرکزی منظم ایجاد نمایند دارای سپاه منظم بودند و توانستند مانند اسلاف خود هخامنشیان قلمرو خود را گاه تا آن سوی سوریه و حتی کنار دریای مدیترانه توسعه دهند آنها پس از پنج و نیم قرن حکمرانی در فیروز آباد فارس توانستند حکومت ملی قدرتمندی ایجاد نمایند.

بی تردیداوج توجه به منطقه تفرش و فراهان در زمان قباد پادشاه ساسانی بوده است وی در سنین جوانی به عنوان گروگان در نزد هیاطله بود و در سال 488 به تخت سلطنت جلوس کرد و در ابتدای سلطنت با مشکلات مالی رو برو شد قیام مزدکیان[1] باعث شد تا وی طرفدار مزدک و مردم گردد مزدکیان تقاضای تحولات اجتماعی عمیق به نفع طبقات محروم داشتند مزدک دارای تعالیم خاصی بود از جمله زندگی اشتراکی و معتقد به برابری به علت طرفداری از مزدک قباد از سلطنت خلع شد و مجدداً به هیاطله پناه برد و در سال 499 در رأس سپاهی به ایران بازگشت و مجدداً به قدرت رسید ولی این بار دیگر از مزدکیان دفاع نکرد.

بر اساس کتاب تاریخ قم بنا به روایت همدانی از ابی منذر هشام ابن صائب کلبی: زمانی که قتیبه پسر مسلم بر فیروز پسر کسری نوه یزدگرد پیروز شد زمانی که خراسان را فتح کرد و مسخر گردانید.

دختر فیروز شاهفرند را بزنی گرفت با او صندوقچه ای بود که قتیبه او را با صندوق پیش حجاج بن یوسف فرستاد و حجاج او را به پیش ولید عبدالملک مروان حاکم اموی فرستاد.

حجاج در صندوق را باز کرد در آن کتابی بود در ذکر خواص شهرها که قباد آنرا از دیگر شهرها جدا کرده بود و مشخص نموده بود وزن آبها و کیفیت خاکهای کشور را مشخص نموده بود و موقعیت آب و هوای نقاط مختلف ایران را یادداشت کرده بود قباد شهری جهت منزل خود بنا نهد چنین گوید: بهترین مواضع بنزهت از اقلیم قباد سیزده موضع است اول تل ماستر به قم که گویند آن پشته ایست که بر طبرش مشرفست.

که این بلندی به فاصله، چهار کیلومتر از واشقان در شمال شرقی این روستا در جنگ فناس (کوه پناه) بالای آن جایگاه است که به به نقش رستم نقوسان مشرف است با 200 متر مساحت و به ارتفاع بیش از 40 متر قلعه ایست که آثار آجری آن معلوم بوده است که برای بنای آن از ساروج استفاده شده سنگهای آن تراشیده شده است و حوضی در آن وجود دارد.

در تاریخ قم ص 91 قباد از مداین تا شهر بلخ نقطه و مکانی پاکیزتر و خوش آب تر و نسیم او لذیذتر از ترمیسن تا عقبه همدان( فراهان)، تفرش و آَشتیان نیافت و بدین موضع از برای خاصه خود عمارتی پاکیزه بنا کرد که گرداگرد او هزار کرم و باغ بود بدون تردید در زمان ساسانیان هزاران تاک و باغ انگور در فراهان موجود بوده است و طبیعتی بسیار سبز و خرم و زیبا وجود داشته است.


در تاریخ قم ص 87 نامی از بلیناس حکیم که حکمت از بطلمیوس یونانی آموخته است نام برده می شود وی به دستور قباد طلسمهایی در محدوده قلمرو او تعبیه نمود حکیم نامبرده وقتی به منطقه جبال و فراهان رسید در فراهان شوره زمینی بود که شتر با بار و اسب با سوار بدان فرو می رفت بلیناس گرد بر گرد آن دو طلسم تبیه کرد تا مردمان از آن براحت افتادند برقی گوید از عجایب قم نمکستان ایست که بفراهانست بقرب فارجان و آن مانند دریا یکی است چهار فرسخ طول آنست دو فرسخ عرض آن چون وقت خریف (پاییز) در آید مردم آن ناحیت از آن مستغنی شوند مجموع آبهای آن مواضع بدان دریا یک [دریای کوچک] روانه گردانند و همه اوقات خریف و زمستان آب در آن جمع می شود چون ایام بهار در آید و مردم دیگر باره به آب محتاج شوند آن آبها از آن موضع باز بندند و مجموع آب آن دریاچه نمک گردد و کردان [کردها] و سایر مردم آن نمک را برند و به همه بلاد جبل و غیر آن برند.(کویر میغان )

منظور کویر میقان است که در آن روزگار دریاچه ای بود که صادرات نمک در آن وجود داشته و به همه مناطق جبال و غیره برده می شده است علاوه بر آن رونق قنوات زمان ساسانیان در منطقه وجود داشته است که در فصل پاییز و زمستان دریاچه را پر آب می کرده است.

با توجه به متن فوق که به اشکال مختلف در کتابهای تاریخی باستانی آمده فراهان نمک جبال و شاید ایران بوده است که این نمک هم مزه و هم شوری داشته است.

آتشکده فردقان فعلی که همان فردجان یا مزدجان مذکور در کتب قدیم است جای بسی تأمل است ایرانیان باستان دین زردشتی داشتند و در این دین آتشکده ها دارای مقدس بوده است و سه آتشکده عمده در کشور وجود داشته که شاید قبل مادها هم دایر بوده است.

آتشکده فردجان از توابع و رستاق کوزدر به فاصله 10 کیلومتری خنجین و در حدود روستاهای کسراسف و چوگان در شمال فراهان قرار دارد. در ایران قبل از اسلام آتشکده های متعددی بوده است که در زمان قباد مزدک دستور جمع آوری آنها را به قباد داد الا سه آتشکده اولیه که یکی از آنها آتشکده فردجان بوده است. در کنار آتش های عادی و معمولی آتش های روستاها و آتوران در مرکز اصلی آتش های ورهران وجود داشت آتشکده های اصلی عبارت بودند از:

1- آتش موبدان (روحانیون زردشتی) آتور فرنبغ= آذر فرنبغ

2- آتش ارتشتاران، آرتور گشسب = آذر گشب (آذر گشئب)

3- آتش کشاورزان، آتور برزین مهر = آذر برزین مهر در دوره ساسانی

اولی در فارس از خوارزم [خاستگاه اولیه آریایی ها] آورده شده بود

دومی در آذربایجان از کوه تخت سلیمان

سومی در خراسان

بنای آتشکده آتور فرنبغ توسط جمشید که بهترین پادشاه بود بنا شد.

آتور گشب توسط کیخسرو جنگجو

آتور برزین توسط ویشتاسب حامی و مدافع زرتشت و بنا بر برخی از اقوال زردتشت آنرا از آسمان آورده است.

مهمترین مرکز مذهبی شاهنشاهی قبل از حمله اعراب مسلمان به ایران آتور گشسب بوده است ولی آتشکده های دیگر معلوم نیست که آیا اهمیت واقعی آنها بر دیگر آتش های ورهران برتری داشته اند یا نه صرفاً جنبه زیارتی داشته است. تقدس آتش تا حدی بوده که آتشکده ها خدمه داشته و اشخاص بزرگ اصیل و سرشناس به اداره آن گماشته می شدند.

آتشکده محور اصلی زندگی مذهبی بوده و هر آتش مورد قبول نبوده و باید آتش تصفیه می شد و اهمیت همه آتش ها یکسان نبود آتش های مختلف در زمانهای گذشته هر کدام اختصاص به وجودی داشته است.

1- برز تیسوه که در برابر اهورا مزدا می سوزد.

2- سپنیشته در برابر کانون خانواده.

3- وازیشته برای ابرها

4- اور وازیشته در گیاهان وجود دارد.

5- وهرفریانه در بدن انسان و حیوانات وجود دارد و نقشی اساسی در جهان واپسین دارد (روح)

در کتاب ایران باستان اثر ماریان موله ص 76 آتش آذرگشسب که همان را آتش ارتشتاران می داند در تخت سلیمان در آذربایجان بوده که خرابه های آن هنوز پا برجاست.

درباره محل این آتشکده بنا به اسناد بویژه کتابهای پهلوی آنرا در کنار دریاچه چی چست (ارومیه) در شیز می دانند اما مورخان و جغرافی دانان اسلامی محل آنرا در شیز در تخت سلیمان کنونی می دانند که فاصله زیادی با چی چست دارد سفیدی و درخشانی این آتشکده به علت سوخت نمک که از دور سفید به نظر می رسد بوده از شگفتی های این آتشکده آن است که کانون آن از هفت صد سال قبل فروزان بوده است و خاکستر در آن وجود ندارد و شعله آن هیچگاه خاموش نمی شده است این آتشکده همیشه سوزان ظاهراً از نفت یا از گاز تغذیه می شده و خاکستری نداشته است[2].

کتابهای پهلوی نیز از این آتشکده و گنجینه شیزیکان یاد می کنند و نسخه ای از اوستا دوران هخامنشی به گنجینه آن سپرده شده بود در دوران کواد (قباد) و پسرش خسرو انوشیروان، این آتشکده خودسوز به سبب قطع جریان گاز زیرزمینی یا نفت رو به خاموشی می رود و قسمتی از آتش آن را به مزدجان فراهان می برند و قسمتی دیگر را به آتشکده کهنسال آبان کشنسپ (ما جشنسف) یا آتشکده برکه که مسعودی از آن با عنوان آب آتش یاد می کند.[3]

ابن فقیه در مختصر البلدان آتشکده آذرگشسب: در این روستا دهکده ایست به نام فردجان و در آن آتشکده ای کهن است و آن یکی از آتش هایست که مجوسیان در حق آن غلّو کرده اند. چونان آتش آذر خره و آتش جمشید و این نخستین آتش است و آتش ما جشنسف و این آتش کیخسرو است مجوسان درباره این سه آتش غلو کرده اند و سخنشان خردپذیر نبود. آذر جشنسف، آتش کیخسرو در آذربایجان بود انوشیروان آنرا به شیز آورد.

از آن آتش ها که مجوسیان درباره آن غلو کرده اند آتش آذر جشنسف فراهان است تاریخ قم ص 89 ، متد کلی گوید؛ یکی از مجوسیان که آنرا دیده بود مرا حکایت کرد که چون مزدک بر قباد پیروز شد گفت وظیفه آن است که تو همه آتش ها را باطل کنی مگر سه آتش اولین را، قباد این کار بکرده همچنین آن مجوس گفت! آتش آذرجشنسف بیرون آمد تا در آذربایجان به ما جشنسف رسید و با آن آمیخته گشت و هر گاه آنرا افروختندی آتش آذر جشنسف سرخ پیدا و ظاهر گشتی و آتش ما جشنسف سفید چون مزدک را بکشتند دیگر باره مردم آتش ها را به جاهای خود بازگردانیدند آتش آذر جشنسف را در آذربایجان نیافتند پیوسته آنرا بجستند و بر اثرش همی رفتند تا معلوم کردند که به فردجان باز آمده است[4]

[1]- مزدک؛

[2]- ایران باستان ماریا موله ترجمه ژان آموزگار پیشگفتار چاپ چهارم تهران

[3]- مروج الذهب، مسعودی ترجمه پاینده ج 1 ص 606

[4]- مختصر البلدان ترجمه مسعود انتشارات بنیاد فرهنگ ایران

http://farahan-online.blogfa.com/post-80.aspx